بسم الله الرحمن الرحیم
«
صبر ایوب»
ادامه داستان👇
همسر ایوب ناچارا قبول کرد. پیش ایوب رفت و ماجرا را گفت. ایوب نبی عصبانی شد و گفت
هر قدر ناتوان و بدبخت بشیم نباید با شیطان معامله کنیم. بخدا سوگند وقتی خوب بشم تو را با
صد تازیانه شلاق می زنم. حالا هم از پیشم برو.
⭕️وقتی ایوب تنها شد، اوضاعش بدتر از قبل شد و خیلی بهش فشار اومد، توی اون وضعیت
در برابر خدا به خاک افتاد و ناله کرد ای مهربانترین، دری از رحمت خودت برای من باز کن.🤲
خداوند هم دعایش را اجابت کرد.
ندا آمد پایت را بزمین بزن و از آبی که جاری شده هم بخور و هم خود را شستشو بده.
سلامتی به ایوب نبی برگشت😍
خویشان او برگشتند. دوباره دارای ثروت و زمین و... شد حتی بیشتر ازقبل🤩
فقط بخاطر سوگندی که برای شلاق زدن همسر مهربان و صبورش، خورده بود، عذاب وجدان داشت. که ندا آمد ۱۰۰ ترکه نازک گندم را کنار هم بگذار و یکبار به همسرت ضربه بزن تا هم سوگندی که خوردی اجرا شود و هم او صدمه نبیند.
قسمت قبلی👉
🎙 | قاری: استاد صدیق منشاوی
📖 | سوره مبارکه صاد آیات ۴۱ تا 44
🎶 |
#مقام_رست و فرود در
#مقام_بیات
🆔
@dehkadehquran 👈