فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم «همسران حضرت ابراهیم» قسمت1⃣ وقتی نمرود، حضرت ابراهیم(ع) را از شهر بیرون کرد، حضرت موقع خروج به قومش گفت من بسوی پروردگارم میروم.«..انی ذاهب الی ربی ...» و همراه با همسرش ساره، اثاثیه اش را جمع کرد و عازم سفر شد. بین وسایلش یک صندوق بزرگ هم بود.📦 ماجرای صندوق چی بود؟!⬇️ ساره همسرش خیلی زیبا بود💞 حضرت که خیلی غیرتی بود، ساره را داخل صندوق گذاشته بود تا نگاه غریبه ها به او نیوفتد.🥰 بالاخره به یک شهر رسیدند.🏘🏜 لحظه ورود به شهر، مامور مالیاتی سر راهش سبز شد و طلب مالیات کرد. همه اموال را شمارش کرد و مالیاتش را حساب کرد.📊📃 تا اینکه رسید به صندوق⚠️ پرسید توی صندوق چیه؟!❗️ باید بازش کنی تا اموال آنهم صورت برداری شود. حضرت جواب داد: فکر کن توش پر از سکه و جواهره ! 💴💎 من حاضرم یک بخشی از صندوق را طلا و نقره، بهت بدهم ولی در صندوق را باز نکن❌ مامور گفت: نمی شود! باید باز کنی !🧐 حضرت مقاومت کرد ولی فایده نداشت. عاقبت با خشم در صندوق را باز کرد. مامور تا چشمش به زن زیبا افتاد، گفت این کیه؟!👀 حضرت جواب داد همسرمه. مامور: چرا توی صندوقه؟! حضرت: چون غیرتم قبول نکرد که چشم نامحرمی به او بیوفتد🥺 مامور: من باید موضوع را به شاه بگویم! و یک نفر را فرستاد تا به پادشاه خبر دهد... ❗️نکته ✖️جای تفکر ابراهیمی در جامعه امروزی ما خیلی خالیه✖️ 🔜 ادامه دارد... 📚| منبع:تفسیر المیزان 🎙 | قاری: استاد عبدالباسط 📖 | سوره مبارکه صافات 🎶 | 📖دهــــکــده قـــــرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b