📣📣📣📣📣📣📣📣
سلام دوستان «دلنوشته» ، حالتون چطوره ، احوالتون؟...☺️🌹
میخوام امشب شما رو با خودم ببرم یه جای دور...
به یه عمق آشنا و نا آشنا...
به یه خیال وهم انگیز ...به جایی که« ور دلِ» دو تا خواهره...
و میخوام شما رو با «حس هایی» که باهاش روبرو شدن روبرو کنم.
شاید ما هر کدوممون در یک زمان با یک یا دو تا از این حس ها روبرو شدیم...
ولی ته اون کوچه ی بن بستی که اونا بهش رسیدن همه احساسات اونا در هم آمیخت و اونا لاجرم با آغوش باز پذیرای اون حسا شدن و با شجاعت خودشونو به دست تقدیر سپردن ...
میخوام دستتونو بگیرم و با خودم ببرمتون در هزار توی این «احساس» و خودم و شما رو غافلگیر و درگیر اون لحظه کنم.
درگیر لحظه ای که باید «تصمیم سخت» زندگیتو بگیری
و با غم ،درد، عشق، امید ، نا امیدی ،تعجب، التماس ، انتها ، شجاعت ، ترس ، تنهایی و حمایت و توکل و دوست داشتن و نفرت و سوال و پاسخ ...همه و همه یک جا روبرو بشی ...
میخوام شما و من بریم ، روح اون دو خواهرو لمس کنیم و بوسه های پر از شگفتی خودمونو روانه ی آغوش سردی که گم شده و نیست و روح یخزده ی اونا کنیم.
و با تحفه ای از جنس دعا نگاهی به وسعت چند دهه به اونا بندازیم.
میخوام خودم و شما رو از روز مرگی های «گمانِ عشق و جدایی» جدا کنم و به تردیدی از بلوغ فکر و آرامشی از جنس «توکل» پیوند بزنم.
با من و دوستانتون و گروههاتون و کسایی که با اونا روحتون « لبخند و اشک» رو تجربه می کنه همراه بشید و به کوچه ی خیال انگیز دهه ی پنجاه و شصت قدم بزنیم.☘🌷☘
✍دلنوشته رازخاتون
#رازبانو
#نوستالژی
#دلنوشته
@delnevesht_del