🪴 🪴 🌿﷽🌿 ماه رمضان فرا مى رسد، مردم براى انجام عبادت به مسجد كوفه مى آيند، آنها از دين، فقط نمازش را مى شناسند، امّا مگر جهاد در راه خدا و دفاع از دين خدا وظيفه هر مسلمان نيست؟ موقع نماز هزاران نفر در مسجد جمع مى شوند، امّا وقتى على(ع) آنها را به جهاد فرا مى خواند فقط گروهى اندك، پاسخ مى گويند. همه مشغول عبادت هستند، يكى نماز مى خواند، يكى قرآن مى خواند، ديگرى دعا مى كند، ناگهان صداى گريه اى از محراب به گوش مى رسد، خداى من! اين على(ع) است كه در سجده گريه مى كند! چند نفر از ياران واقعى او جلو مى روند و مى گويند: مولاى ما! چه شده است؟ گريه جانسوز تو قلب ما را آتش زد. چه شده است؟ ما تا به حال نديده ايم كه تو اين گونه اشك بريزى؟ على(ع) رو به آنها مى كند و برايشان سخن مى گويد: "در سجده بودم و با خداى خود راز و نياز مى كردم كه خوابم برد. در خواب پيامبر را ديدم، پيامبر رو به من كرد و گفت: على(ع) جان! خيلى وقت است كه تو را نديده ام، من مشتاق ديدار تو هستم...". به راستى چه رازى در اين سخن بوده كه اشك على(ع) را جارى كرده است؟ گويا دعاى على(ع) مى خواهد مستجاب شود، اين گريه، اشك شوق على(ع)بود. هيچ كس اين را نفهميد، على(ع) فهميد به زودى در بهشت مهمان پيامبر خواهد بود و از اين دنيا و غصه هاى آن راحت خواهد شد. ■■■□□□■■■ 🪴 🪴 🪴 🪴 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef