💌 بنده اصلا شهید محمد رضا دهقان را نمی شناختم. تا اینکه به خوابم آمد. آنقدر دیدن شهید در خواب جذاب و زیبا و دوست داشتنی بود که می خواستم فقط کنارش باشم. درکنار ایشان بودن حس آرامش داشت. دوشنبه شب ۷ تیر. شهیدی جوان و با محاسن و زیبا همراه بودم . وزیاد بهش می گفتم دوست داشتنی هستی . و ایشان می خندید فوق العاده دوست داشتنی بود.با نشاط وپویا وفعال و متبسم در شهر و محل های ماموریت من همراهش بودم. حواسش به من بود اتفاقی برام نیفته. یه جایی مثله روستایی که اباد نیست و پستی و بلندی زیاد داره . همنشینی و همراه وکنار ایشان بودن آرام بخش و دوست داشتنی بود. چله روز ۱۹ برای ایشان صلوات فرستادم. چله ی شهدا گرفته بودم. روز ۱۹ چله هدیه به ایشان صلوات ختم شد. شهید محمدرضا دهقان یه حس غیر قابل بیان...‌‌‌ ایشون کارهای خودش را میکرد ولی من کنارش بودم هرجا که می رفت. حواسش به امنیت و حفظ سلامتی من و اینکه کسی از مردم اونجا ما را نشناسه بود‌ یک یا دو نفر دیگه همراهش بودن گاهی باهم حرف میزدند و اطلاعات به هم میدادن ولی من چهره ی اونها حتی در عالم خواب واضح نمی دیدم. بنده نکته ی خاصی از این خواب متوجه نشدم. هرچه بود منو عاشق خودش کرد. فقط این را میدانم که دیدن شهید در خواب بی نهایت مطلوب و رضایت بخش و دوست داشتنی و آرامش بخش بود. البته درعالم خواب ایشان با وجود اینکه مشغول انجام ماموریتهای خود بود. خیلی حواسش به من بود که اتفاقی برام نیفته. این حس که یکی اینجور حواسش بهت هست. آرامش بخش هست. یه امتحانی داشتم که گفته بودند اواخر تیرماه برگزار میشود. من دوهتفه قبل پدرم تصادف کرده وحالش خوب نبود و من نتونستم بخونم. میخواستم انصراف بدم قرار بود اواخر تیر امتحان باشه. یعنی همین هفته. من یکشنبه گفتم محمد رضا جان اگه امتحان عقب بیفته به نیتت ۱۰۰ صلوات میفرستم. فکر نمیکردم که جوابم بده. با کمال ناباوری سایر دروس این هفته امتحان گرفتن و گفتن شما بعد از ۱۵ مرداد. و اینجا بود که متوجه شدم چقدر کنارم هست. 😭😭😭 🌹⃟—ʝσiŋ↷ 💠•❮ @Delneveshte_shahid_dehghan ❯•💠