در روز خواستگاری ام البنين در حالی كه مادرش موهاي او را شانه مي‌كرد خوابي را كه شب گذشته ديده بود براي مادر تعريف مي‌كرد و خواستار تعبير آن بود؛ او گفت «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه‌هاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مي‌درخشيدند و من به آن‌ها چشم دوخته بودم و در باره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي‌كردم.