هردو ماندیم تا به رزمندگانی که مجروح شده بودند کمک کنیم و آنان را به عقب انتقال بدهیم. این کار ما از لحاظ نظامی صحیح نبود. ما نیز باید با نیروهای گردان به عقب برمیگشتیم ولی ما بسیجی ها نظامی نبودیم. شاید از نظر تاکتیک نظامی کار ما اشتباه بود اما ما برای عزت و شرف مان و غیرتمان می جنگیدیم از خود گذشتگی و جوان مردی و ایثارگری، روحیه شهادت طلبی نمی گذاشت همرزمان خودمان را در شرایط سخت میدان نبرد رها کنیم و صرفا جان خودمان را برداریم و به عقب فرار کنیم. به همین دلیل ما ماندیم تا تعدادی از بچه ها که تا آخرین گلوله ی خود جنگیده بودند اما اکنون به کمک ما نیاز داشتند را نیز به عقب برگردانیم اما اسیر شدیم. تعدادی از بچه ها به شهادت رسیدند محمدنظرپور، اصغرحسن زاده، حسین رضایی، اسدالله توان، نعمت الله که از آباده فارس بود و بهنام پرنیاخو و بقیه که اسامی بقیه شهدا را بیاد ندارم. در تاریخ ۶۹/۶/۴ بعد از ۲۶ ما از اسارت آزاد شدم و به میهن جمهوری اسلامی ایران برگشتم و در فرصتی مناسب از رزمنده های گردان ثارالله پرسیدم: که آیا آن روز همه ی رزمنده ها توانستند به عقب برگردند؟ گفتند بله، فقط شما نیامدید همچنین به من گفتند تعدادی از رزمنده ها که نتوانسته بودند به عقب برگردند از تشنگی و گرما زدگی به شهادت رسیده بودند و جسد آن ها جا مانده بود. پرسیدم مگر گرمای آن روز چقدر بوده؟ آن ها گفتند بالای ۵۰ درجه بوده و همه ی ما از گرما و تشنگی داشتیم خفه می شدیم و خدا ما را نجات داد. منبع: فارس پایگاه خبري-تحليلي مشرق نيوز @dghjkb