💠به گزارش ایکنا؛ اهمیت روز اربعین حسینی(ع) در روایت مشهوری که از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است آشکار می‌شود. حضرت در این روایت، زیارت اربعین را یکی از پنج نشانه انسان مؤمن برمی‌شمارند و می‌فرمایند: «عَلاماتُ المُؤْمِنِ خمْس: صَلاةُ الْخَمْسِین، وَ زِیارَةُ الْأرْبِعَینِ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیمِینِ، وَ تَعفیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم؛ نشانه‌های مؤمن پنج چیز است: پنجاه رکعت نماز (نماز یومیه و نمازهای نافله)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، جبین را در سجده بر خاک گذاردن، بسم‌الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن». مقام معظم رهبری که خود از تربیت‌یافتگان مکتب حماسه حسینی(ع) است در بیانات خود بارها به مسئله اربعین و اهمیت آن در دین اسلام تأکید کرده‌اند. یکی از نکات مهم در این زمینه، تفسیر خاص ایشان از روایت امام حسن عسکری(ع) است. به اعتقاد معظم‌له، علت اینکه زیارت اربعین یکی از علائم شیعیان به شمار آمده است این است که در این روز، شیعیان جهان در یک نقطه جغرافیایی با هم تجمع پیدا می‌کنند و یک کنگره جهانی شکل می‌گیرد. جالب اینکه این سخنان در سال 1352 بیان شده است، زمانی که هنوز راهپیمایی اربعین همانند آنچه امروز مشاهده می‌‌شود بازتاب نیافته بود. 💠متن بیانات ایشان چنین است: «می‌دانید یکى از علائم ایمان زیارت اربعین‌ است؟ بنده نمی‌دانم این روایت چقدر صحیح است، اصرارى هم ندارم که بگویم معناى این روایت همین است که من گمان کرده‌ام، واقعش هم این است که احتمال می‌دهم معنایش یکى از شقوق و احتمالات دیگرى باشد که در این زمینه بیان می‌شود؛ امّا اگر این احتمال هم که من می‌گویم باشد، مؤیّد فراوانى دارد؛ «زیاره الاربعین». شیعه یک جمع متفرّقى بود؛ یک جامعه‌اى بود که در یک جا و در یک مکان زندگى نمی‌کرد؛ در مدینه بودند، در کوفه بودند، در بصره بودند، در اهواز بودند، در قم بودند، در خراسان بودند -اطراف و اکناف بلاد- امّا یک روح در این کالبدِ متفرّق و در این اجزای متشتّت در جریان است؛ مثل دانه‌هاى تسبیح، یک رشته و یک نخ، همه‌ى اینها را به هم وصل می‌کرد. آن رشته چه بود؟ رشته‌‌ اطاعت و فرمان‌بَرى از مرکزیّت تشیّع، از رهبرى عالى تشیّع یعنى امام؛ همه‌‌ این رشته‌ها به آنجا متّصل می‌شد؛ قلبى بود که به همه‌‌ اعضا فرمان می‌داد؛ و به این ترتیب، تشیّع یک سازمان و یک تشکیلات بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند، امّا بودند کسانى که از حال همه باخبر بودند. اطاعت و فرمان‌بَرى آنها به‌حساب، فریاد زدنشان از روى دستور، سکوتشان برطبق نقشه، همه چیزشان با حساب. فقط یک عیبى کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر می‌دیدند. اهل یک شهر و شیعیان یک منطقه، البتّه یکدیگر را می‌دیدند، امّا یک کنگره‌‌ جهانى لازم بود براى شیعیانِ روزگار ائمّه‌(ع‌). این کنگره‌‌ جهانى را معیّن کردند، وقتش را هم معیّن کردند؛ گفتند در این موعدِ معیّن، در آن کنگره هرکس بتواند شرکت کند. آن موعد، روز اربعین است؛ و جاى شرکت، سرزمین کربلا است؛ چون روح شیعه روح کربلایى است، روح عاشورایى است؛ در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است؛ شیعه هرجا که هست دنباله‌روِ عاشوراى حسین است. این است که مى‌بینیم همه جا این تپش‌هایى که در شیعه مکشوف شده، از آن مرقد پاک ناشى است؛ اینها شعله‌هایى بوده که از آن روح مقدّس و پاک و از آن تربت عالى‌مقدار سرکشیده؛ به جان‌ها و روح‌ها زده؛ انسان‌ها را به گلوله‌هاى داغى تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.»