🌱امام حسن عسکری (ع) و امام بعد از او: ابو الادیان می گوید من در خدمت امام یازدهم (ع) کار می کردم و نوشته ‏هاى او را به شهرها می بردم هنگامی که آن حضرت در بستر بیماری بود به خدمت امام رسیدم، ایشان نامه ‏هائى نوشت و فرمود این ها را به مدائن برسان. 14 روز سفرت طول می کشد و روز 15 وارد سامرا می شوى در حالی که از منزل من صدای شیون می شنوى و مرا روى تخته‏ غسل می بینى ابو الادیان می گوید: عرض کردم اگر این اتفاق برای شما بیفتد امام بعد از شما چه کسی خواهد بود؟ فرمود: هر کس جواب نامه ‏هاى مرا از تو خواست او بعد از من امام است، عرض کردم نشانه ‏اى بیفزائید، فرمود هر کس بر من نماز خواند او قائم بعد از من است. عرض کردم نشانه ای دیگر بیفزائید فرمود هر کس به آنچه در کیسه وجود دارد خبر داد او است قائم بعد از من؛ هیبت حضرت مانع شد که من بپرسم در کیسه چیست؟ من نامه ‏ها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنانچه فرموده بود روز پانزدهم به سامرا برگشتم و در خانه‏ اش صدای شیون بود و تعدادی از شیعیان مشغول غسل دادن ایشان بودند، ناگهان دیدم جعفر برادر امام بر در خانه است و شیعه گرد او جمع هستند و او را تسلیت می دهند و به امامت تهنیت می گویند، با خود گفتم اگر امام این است پس امامت باطل است؛ زیرا می دانستم که جعفر شراب می نوشد و  قمار می کند و طنبور هم می زند من نزدیک او رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزى از من نپرسید سپس عقید بیرون آمد و گفت یا سیدى برادرت کفن شده است برخیز و بر او نماز بخوان، جعفر بن على با شیعیان او که اطرافش بودند وارد حیاط شد و  وقتى وارد صحن خانه شدیم جنازه حسن بن على بر روى تابوت کفن کرده بود، جعفر جلو ایستاد که بر برادر نماز بخواند چون خواست «اللَّه اکبر» گوید، کودکى گندم گون و مجعد مو و پیوسته دندان از اطاق بیرون آمد و رداء جعفر را عقب کشید و گفت اى عمو من سزاوارترم که به جنازه پدرم نماز گزارم، عقب بایست. جعفر با روى درهم و رنگ زرد عقب ایستاد و آن کودک جلو ایستاد و بر او نماز خواند و در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد و سپس گفت اى بصرى جواب نامه‏ ها را بیاور که با تو است. آنها را به وى دادم و با خود گفتم این دو نشانه، سپس نزد جعفر رفتم که داشت ناله و فریاد می کرد و از دست آن کودک می نالید حاجز وشاء گفت یا سیدى کیست آن کودک تا ما بر او اقامه دلیل کنیم؟ گفت: به خدا من تا کنون نه او را دیدم و نه او را می شناسم. ما هنوز نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و از حسن بن على (ع) پرسش کردند و دانستند که فوت کرده است. گفتند  چه کسی جانشین اوست؟ به جعفر بن على اشاره کردند. بر او سلام کردند و او را تسلیت دادند و به امامت تهنیت گفتند و اظهار داشتند که نامه‏ ها و اموالى با ما است بگو نامه‏ ها از کیست و چقدر مال در این کیسه ها است؟ جعفر از جا پرید و جامه‏ هاى خود را تکانید و گفت از ما علم غیب می خواهید؟! خادمى از میان خانه بیرون شد و به آنها گفت نامه‏ هائى که با شما است از فلان و فلان است و در همیان هزار اشرفى است. آنها نامه‏ ها و اموال را به دست او سپردند و گفتند آن که تو را براى خاطر اینها فرستاده است او امام است.‏ (پایگاه خبری_تحلیلی مشرق نیوز) @dghjkb