"خادم آقا" هوا ابری بود باخودم میگفتم :این هوا چرا بد موقع دلش میگیره مگه فردا تولد آقا نیست پس چرا همه چی رنگ غم گرفته یه جوری انگار قرار یه اتفاقی بیوفته از هوا بگذرم دل خودمم کمی شور میزنه مدام به کلیپ های حرم نگاه میکنم بلکه دلم آروم بگیره از حرم دورم بدجور دلم تنگ شده برات بابا جان تو دعایی کن به حال دل تنگم تو فکر حرم غرق بودم که یهو مامان سراسیمه اومد تو اتاقم گفتم :بسم الله چی شده گفت:مادر نشنیدی مگه میگن هلی کوپتر رئس جمهور دچار صانحه شده خدا رحم کنه ان شاءالله که سالم باشند دست های مامانم گرفتم کنار خودم نشوندمش تا یکم آرومش کنم ولی خودمم بغضم گرفته بود اگه اتفاق بدی میوفتاد چی ؟ اگه هلی کوپتر سقوط کرده باشه چی؟ سرمو تکون دادم سعی کردم بغضم نشکنه مامان با استرس چیزی درست نمیشه که بیا دعا کنیم من میرم وضو بگیرم دو رکعت نماز برای سلامتی شون بخونم قربونت برم توهم قرآن بخون باشه فدات بشم چندین ساعته که با چادر تسبیح به دست نشستم جلو تلویزیون بلکه خبر خوشی بشنوم دلشورم مدام داره بیشتر میشه از سر نگرانی مدام اسم آقا صدا میزنم همیشه فکر میکردم همه مردم ما خوبن اما همین چند دقیقه پیش فهمیدم آدم هایی هم تو همین خاک نفس می‌کشند که حتی لیاقت بودن تو این خاک ندارند آدم هایی که دعاگوی مرگ یک انسانند باورش برام سخته چجوری میتونن انقدر بی وجدان باشند یک لحظه به این فکر نمی‌کنند اگه پدر خودشون هم بود همین حرفارو میزدنند ساعت از ۱ بامداد گذشته بابا بهم گفت :برو بخواب دخترم ان شاءالله که صحیح سالم پیداشون میکنن از آشفتگی بابا هم خوب میفهمیدم اونم نگرانه انگار با حرفایی که به من زد داشت به خودش دلداری میداد باصدای زنگ موبایلم برای نماز بیدار شدم با هول ولا رفتم تو حال هنوز تلویزیون روشن بود خبر هارو خوندم هنوز پیداشون نکرده بودن با نا امیدی وضو گرفتم سر نماز کلی دعا کردم نفهمیدم چطوری ولی همون جا خوابم برده بود بیدار که شدم اولین صدایی که به گوشم رسید صدای گریه مامان بود دلم هوری ریخت از اتاق رفتم بیرون بیرون اومدن من از اتاق یکی شد با صدای مجری برنامه که گفت : 🏴إِنَّا ِلِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ🏴 آقای رئیسی در صانحه دیروز سقوط هلی‌کوپتر دار فانی را وداع گفت تسلیت عرض میکنیم به همه هم وطنان عزیز بالخره شکست همون بغضی که از دیروز راه گلوم بسته بود حس عجیبی داشتم حس میکردم یکی داره قلبم فشار میده یه لحظه خواستم از آقا گله کنم ولی یاد بارون چند روزه حرم افتادم انگاری آقا خبر داشت خادمش قرار پر بکشه برای همین هوای حرمش بی قرار بارونی بود تنها حرفی که به زور از دهنم خارج شد همین بود شهادتت مبارک خادم آقا 🖤 سحر بهبود دیپلم نقده ╭═━⊰🍃🌺🌺🍃⊱━═╮ @dhgh_ir @dhgh_amaliyat ╰═━⊰🍃🌺🌺🍃⊱━═╯