🕋 بی شریک ❗️ 🔰جلسه نهم: عبادت و اطاعت انحصاری خدا لعنت به هر که مرا با تو نمی‌خواهد! به هر که وعده مزد می‌دهد اگر به نافرمانی تو اطاعتشان کنم! اگر بله‌قربان‌گوی‌‌اش بشوم و به تو پشت کنم! لعنت به هر که مرا مطیع غیر تو می‌خواهد! دست این دروغگوها را تو برایم رو کرده‌ای! گفته بودی: این‌ بیچاره‌ها نه می‌توانند نفعی به خودشان برسانند و نه ضرری را از خودشان دور کنند! من خیال می‌کردم در روز سختی، کسی جز تو می‌تواند هواخواه من باشد! گره از مشکلاتم باز کند. خیال می‌کردم این غم‌های در سینه فشرده شده مرا، این رنج‌های از دنیا زاییده شده مرا، این اندوه‌های پی‌درپی و مستدام مرا، کسی جز تو می‌تواند پاک کند. فراموش کرده بودم که هرچه بود و هست را تو وجود داده‌ای. فراموش کرده بودم فقط تویی که صدای من را می‌شنوی؛ فقط تویی که جنس دردِ سینه مرا می‌فهمی. جز تو چه کسی می‌تواند من را بخواهد، پیش از آنکه نفعی به او رسانده باشم؟ چه کسی می‌تواند دوستم داشته باشد، جز آنکه خدمتی به او رسانده باشم؟ فقط تویی که به مهر و بزرگی‌ات بر این بنده کوچکت رحم می‌کنی؛ فقط تویی که نعمت‌هایت را بی‌شمار به من ارزانی کرده‌ای؛ فقط برای خودم. تو چه نیازی داری به این آدمیزاد نیازمند؟! از محبتت بوده، اگر امرم کردی که فقط تو را بپرستم و به راهنمایی‌هایت گوش بسپارم؛ عبادت و اطاعت من که تو را بزرگ نمی‌کند! تو بزرگی. چه کسی را پیدا کنم که شریک بزرگی تو باشد؟! شریک محبت تو باشد؟! تو مهربانی! مهربان‌تر از پدر و مادرم! مگر نه اینکه مهر مرا تو به سینه مادرم گذاشتی؟! و قطره‌ای از دریای حمایتت را در وجود پدرم ریختی! من به نیروی پرقدرت تو متصل می‌شوم. می‌گریزم از هر شیطان شرانگیز و شرآفرین؛ می‌گریزم از سرسپرده شدن به این شیطان‌ها؛ می‌گریزم از این دزدهای قافله، سراب‌های تو خالی، قدرت‌های پوشالی. به تو پناه آورده‌ام! به تو متصل شده‌ام، تا دور شوم از هرچه غیر توست! باید ببُرم از هر ریسمانی که به دستان تو نمی‌رسد؛ هر اطاعتی که به سوی غیر تو باشد، بیرون افتادن از مسیر توست. می‌خواهم بشکنم همه بت‌های این دل خسته را! می‌خواهم کنار بزنم هرکسی را جز تو! می‌دانم انتهای این آتش، گلستان خواهد شد!