ضُحی
🏴کیسه‌های نان و خرما خواب راحت می‌کنند دست‌های پینه دارش استراحت می‌کنند ♥️نخل‌ها از غربت و بغض گلو راحت شدند مردم از دستِ عدالت‌های او راحت شدند ♥️درد را با گریه‌های بی صدا آزار داد با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد 🏴ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود ♥️نیمه شب‌ها کوچه‌ها را عطرآگین می‌کند درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می‌کند 🏴جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد چاه‌ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد ♥️جُرم سنگینی ست، تیغ ذوالفقاری داشتن زخم‌ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن 🏴جُرم سنگینی ست،از غم کوله باری داشتن مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن ♥️جُرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن 🏴جُرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن ♥️جُرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن سال‌ها در سینه داغ کهنه ای را داشتن 🏴هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود ♥️پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد 🏴مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می‌کشد هر چه مولا می‌کشد، از درد پهلو می‌کشد... ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8