🔺 خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند....
تصور ما این است که سردستهی آدمهایی که مقابل امام حسین میایستند، باید خیلی آدم عجیب و غریبی در ظلم و قساوت باشد!
ما شاید شبیه «شمر» نباشیم یا نشویم هیچوقت، اما رگههایی از شخصیت عمرسعد را خیلیهایمان داریم. رگههایی که وسط معرکه میتواند آدم را تا لبهی پرتگاه ببرد.
از همان لحظهی اول ورود به کربلا به آمدن و جنگیدنش با حسین شک دارد.
حتی جایی آرزو می کند که کاش خدا من را از جنگیدن با حسین نجات بدهد. عمر سعد «علم» دارد. «علم» دارد به اینکه حسین حق است اما چیزهایی هست که وقت «عمل» باعث لنگش او می شود!
ما هم «شک» داریم، همیشه در رفت و آمدیم بین حق و باطل و با آنکه به حقانیت حق واقفیم اما مال و جان و زندگی و موقعیتمان را خیلی دوست داریم؛ از دست دادنشان خیلی برایمان نگرانکننده است.
اینها نشانههای خطرناکی هستند. نشانههای سیاهی از شباهت ما با عمرابنسعدابنابیوقاص؛ هزاری هم که هر بار در زیارت عاشورا لعنتش کنیم!
عمرسعد از آن خاکستریهایی بود که کربلا تکلیفشان را با خودشان معلوم کرد. رفت و آمد میان سیاهی و سفیدی تمام شد دیگر. رفت تا عمق سیاهیها و دیگر همانجا ماند...
@didebane_enghelab