پایان سال و وقت حساب و کتاب شد  پیشانی‌ام به محضرتان خیس آب شد هر روز با گناه دلت را شکسته‌ام بین من و تو این همه عصیان حجاب شد گفتند پای نامه‌ی ما گریه میکنی حال شما زدیدنِ نامه خراب شد با این وجود تا که گره خورد کار من یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد هرعاشقی‌ که خالصانه پای شما نشست پیچیده عطر نوکریش چون گلاب شد این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده‌ای آوای الرحیل به جانم عذاب شد.. سرچشمه زلال شد آیینه جمال بر دیده‌ام نگاه به رویت سراب شد امسال هم گدای شب جمعه‌ی حرم با یک دعای مادرتان بی‌حساب شد ما را بخر عزیز ِ دل ِ شاه کربلا جان کسی‌که صورتش از خون خضاب شد...