🔸فرصت دیدار، نوبت سنوار‌‌ گر به راهِ حق فدا گردد همه جان‌های‌مان ‌یک سر سوزن نیفتد شک در ایمان‌های‌مان مرد میدانی اگر افتاد در میدان چه غم؟ باز هم پر می شود از مرد ،میدان‌های‌مان خون سرخ لاله‌، باران می شود با بارش‌اش فوج فوج از لاله‌ها روید گلستان‌های‌مان آری استادِ وفای ما ابالفضل علی(ع)ست تا ابد هستیم با جان پای پیمان‌های‌مان قطره‌ای از اشک‌ ما از گونه‌ها افتد اگر سنگ رمی ظلم خواهد شد به دامان‌های‌مان فرصتِ دیدار بود و نوبتِ سنوار بود دردهای ما یکی هستند و درمان‌های‌مان بی هنیه یا که نصرالله یا سنوار نیز می‌شود تکرار در تاریخ، طوفان‌های‌مان چون شهادت پربها، چیزی در این بازار نیست وا شده اصلا پی این سود، دکّان‌های‌مان بارها این روضه‌ها را دیده‌ام و بارها خیرزان ظلم خورده رویِ دندان‌های‌مان خون یحیی زنده خواهد کرد هر دل‌مرده را بانگ بیداری زند بر نامسلمان‌های‌مان! شاعریم و از خدا خواهیم بنویسد ز لطف سرخی فصل شهادت را به دیوان‌های‌مان 💠 احمد رفیعی‌وردنجانی ✅🌹✅🌹✅🌹✅🌹✅🌹