‌ 🏴 اَلسَّلاَمُ عَلَیکِ یَا فَاطِمَةَ المَعصُومَة 🌹 شبیه مادر پای تا سر عفاف و مهر و یقین کوه ایمان و روح باران بود دختر نور بود و خواهر نور گلی از شاخۀ بهاران بود ماه و خورشید وام‌دار رخش آب و آیینه از غلامانش چادرش یادگار فاطمه بود دست حجب و حیا به دامانش فاطمه‌نام و فاطمی‌سیرت چشمه‌ای از زلال کوثر شد پدرش تا به او "فِداها" گفت بیشتر او شبیه مادر شد گل دامان اهل‌بیت نبی دست موسی‌بن‌جعفرش بر سر با همه مهر و انس داشت ولی با رضا داشت الفتی دیگر از جفای زمانۀ غدّار ماند معصومه از برادر دور بست بار سفر به‌سوی حبیب تا شود از وصال او مسرور هرکجا پا نهاد گلشن شد همه‌جا بذر معرفت پاشید گفت از راه و از ولایت عشق از غم و مهر حضرت خورشید ناگهان حمله کرد لشکر غم کاروانش اسیر طوفان شد لاله‌هایش به خاک افتادند او به قم خانه کرد و مهمان شد سخت بیمار بود و آزرده در فراق رضا به سوزوگداز مردم قم به خدمتش مشغول بود معصومه گرم رازونیاز گرچه شد دور از برادر خویش قصۀ کربلا نشد تکرار همدمش زخم تازیانه نشد او نشد خوار و زار در بازار می‌رسد از غبار مرقد او به جهان و جهانیان برکات جان عالم فدای معصومه خاک درگاه اوست آب حیات ✍️