برنامه های خیلی خوبی هم داشتند. یه نامه ی خیلی حماسی و در عین حال احساسی هم خواهر شهید خواند. خیلی هم خوب و هنری خواند نامه اش را. توی نامه اش اشاره کرد به بچه های خردسال برادرش که پدرشان جلوی چشمشان شهید شده. قلبم نخ کش شد. از خانم کناری ام پرسیدم چه طوری شهید شده مگه؟ گفت: تو حمله تروریستی جیش الظلم به مقر نیروی انتظامی تو چابهار از خونه شون اومده کمک دوستاش و خانواده اش هم اومده ان دنبالش و شاهد شهادتش بوده اند. اون شهید که اون طور که تعریف کردند لایق شهادت بوده و عاقبت به خیر شد. اما خانواده ای داغدار شد و اون بچه ها هرگز اون بچه های سابق نمی شن. چند نفر باید تاوان امنیت ما رو بدن که ما آروم بتونیم زندگی بکنیم؟😭 کاش قدر امنیت رو بدونیم و با دو دستگی پالس منفی ندیم به دشمن. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan