📌 در باب اهمیت این توییت به ظاهر کم‌اهمیت 🖋علیرضا قربانی 🔹از بین روسایی که تاکنون صداوسیما به خود دیده، پیمان جبلی تنها مدیری است که پیشینه آموزشی و پژوهشی مرتبط با رسانه دارد. اشاره توییت مذکور (که صاحبش را نمی‌شناسم) به همین نکته است. مک‌کوایل اندیشمند معروفی در حوزه ارتباطات و رسانه است که هر دانشجوی کارشناسی ارتباطات و رسانه حتما با نام او آشناست. اما چرا پیشینه تحصیلی داشتن در زمینه رسانه مهم است، خصوصا برای کسی که در حیطه مدیریت و سیاستگذاری رسانه مسئولیت دارد. دانستن یا ندانستن اسم مک‌کوایل اساساً چه اهمیتی دارد؟ با مثالی در زمینه کاربست برخی نظریات رسانه در زمینه سیاستگذاری رسانه، به این پرسش پاسخ خواهیم داد. 🔹اینکه کسی اسم مک‌کوایل به گوشش خورده یا نه، فی‌نفسه اصلاً مهم نیست؛ اسم‌ها اساساً "هیچ" اهمیتی ندارند. اما اگر کسی این اسم را نشنیده، احتمالا "به لحاظ دانشی" از نظریات هنجاری رسانه‌ها بی‌خبر است و بنابراین احتمالا "به لحاظ کنشی" نیز، کنش شلخته و درهمی دارد. این را هم بگویم که ادعای تولید و داشتن نظریه بومی و اسلامی، بدون فهم حداقلی از سنت دانشی موجود، معمولاً ادعایی گزاف است. این را به عنوان کسی عرض می‌کنم که دغدغه تولید نظریه اسلامی در این زمینه را دارم و از فضای کارهای انجام‌شده تا حدی مطلعم. ما قرار نیست تابع غرب باشیم و باید نظریه‌های خود را تولید کنیم، اما در مسیر تولید، لااقل باید در حد دو صفحه از کارهای موجود هم مطلع باشیم. 🔹نظریات هنجاری (بر خلاف نظریات اثباتی و تفسیری که به دنبال "هست‌‌ها و نیست‌ها" و توصیف هستند) به دنبال "باید‌ها و نبایدها" و تجویزند. نظریه هنجاری رسانه به ما می‌گوید که "چه باید کرد" و رسانه‌ها چه باید کنند. این مهم‌ترین سوالی است که شیوه حکمرانی و سیاستگذاری رسانه‌ها را تعیین می‌کند؛ تفاوت نظام حکمرانی رسانه‌ای اروپا، آمریکا، چین و... دقیقا در همین نقطه رقم می‌خورد. تمام ابزارهای سخت و نرم سیاستی، تمام ساختار حقوقی و نهادی و همه آنچه نظام حکمرانی رسانه‌ای را تشکیل می‌دهد، در پاسخ به همین سوال شکل می‌گیرند. نداشتن نظریه هنجاری یعنی تلفیق کورکورانه چند نظریه متضاد و در نتیجه، طراحی ساختارهای حقوقی و نهادی متشتت، متعارض و با سرانجامی نامعلوم. 🔹یکی از علل شلختگی و پا در هوا بودن نظام حکمرانی رسانه‌ای ما دقیقاً همین است؛ نداشتن نظریه هنجاری مشخص و معین و به جای آن: مشتی کلی‌گویی که تلفیقی است از چند نظریه کاملا متعارض. مثالهایش را در لوایح دولت، طرح‌های مجلس، سیاست‌های صداوسیما و غیره، فراوان می‌توان یافت. فوکویاما و گروتو در مقاله‌ای که اخیراً در سال ۲۰۲۰ منتشر شده، ایده جالبی را طرح کرده‌اند. آنها معتقدند چهارچوب هنجاری حکمرانی فضای مجازی در هر کشور تا حد زیادی منبعث از چهارچوب هنجاری حاکم بر حکمرانی رسانه‌های سنتی (مانند مطبوعات و تلویزیون) در کشورهاست. 🔹به همین علت، کشورهایی که الگوی دیرپا، منسجم و شفافی در زمینه سیاستگذاری رسانه‌های سنتی داشته‌اند، توانسته‌اند گفتمان منسجمی در زمینه حکمرانی فضای مجازی شکل دهند و تنظیم‌گری خوبی را در این زمینه رقم بزنند. بنابراین چهارچوب هنجاری سیاستگذاری رسانه‌های سنتی، سنگ‌بنایی مهم برای چهارچوب هنجاری حکمرانی فضای مجازی است. 🔹اگر احتمالا اسم مک‌کوایل به گوش بسیاری از مدیران صداوسیما و عمده سیاستگذاران رسانه کشورمان نخورده، احتمالا یعنی الگوی هنجاری خاصی در زمینه سیاستگذاری رسانه‌های سنتی‌مان نداشته‌ایم و این یعنی: احتمالا در حکمرانی فضای مجازی هم به این زودی‌ها به گفتمان روشن و منسجمی نخواهیم رسید! پ.ن: دغدغه این یادداشت، انتخاب آقای جبلی و تحلیل کارنامه، برنامه و عملکرد ایشان‌ (و یا سایر مدیران صداوسیما) نیست و اساساً اطلاعات کافی و دغدغه‌ای در این زمینه ندارم.  @dinrasaneh