تالژیکی نسبت به ارتباط محدود، عمیق و ارگانیگ گمینشافت (اجتماع: community) و زندگی روستاییطور دارد و هم ارتباط گسترده، سطحی، سنجیده و مبتنی بر عقلانیت گزلشافت (جامعه: society) در شهر مدرن برایش جذاب است.
در روابط عاطفی هم میخواهد با طرف مقابل به عمیقترین لایهها برود و هم از تعهد به دور باشد، هم عمق رابطه پدر و مادر سنتیاش را بازتولید کند و هم همزمان، فردیت و تعهدگریزی انسان مدرن را تجربه کند. انسان امروز عمیقاً و به شکل افراطی متناقضخواه است و همین ریشه رنج عمیق اوست؛
🔹در تعهدگریزی تا واننایتاستند (که پدیدهای صرفاً جنسی نیست) پیش میرود و در تعهدخواهی، میخواهد از اجداد سنتیاش هم پیشی بگیرد. انسان امروز در حال گذار از سنت به مدرنیته نیست، بلکه انسان امروز و فردا و فرداها، همواره در جنگ درونی بین سنت و مدرنیته است. تقلیل این وجود متناقض به بخشی از خواستههایش (و صرفاً مدرن دانستن او) نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد که عمیقاً آن را تشدید خواهد کرد. انسان مدرن هم خدا را میخواهد (در اوج آن) و هم خرما را (در اوج آن). وجوه جمع سادهاندیشانهای مانند آنچه ملکیان در قالب قرارداد قابل تمدید پیشنهاد میکند، به جای آنکه مزایای دو ساحت سنتی و مدرن را در خود جمع کند، مستجمع معایب آن است.
🔹 این وجه جمع خیالی هم طراوت زیست سنتی (مبتنی بر «تا ابد با هم هستیم») را از آن میگیرد و هم لذت آزادی زیست مدرن (مبتنی بر «هیچکدام در قید و بند دیگری نیستیم») را از بین میبرد؛ یک «گمینشافت-گزلشافت» تخیلی که خواسته دو اقتضاء متضاد را در خود جمع کند و عملاً هر دو را از دست داده است.
به تعبیر دیگر، نزاع بیش از آنکه بین «انسان» و «ساخت اجتماعی موجود» باشد، بین «امیال متناقض درون یک انسان» است. چنین نیست که انسان چیزی میخواهد و ساختار اجتماعی آن را ارضا نمیکند، بلکه اساساً انسان چیزی متناقض میخواهد، دو مبدأ میل متضاد دارد که درون او را به آشوب کشیدهاند؛ تضاد در درون انسان است و باید همانجا آن را حل کرد، دل باید یکدله شود. نزاع درونی را نمیشود با راهحل بیرونی حل کرد.
4⃣ یکی از پایههای استدلال مذکور آن است که «قرارداد اجتماعی باید با میل بشر سازگار باشد وگرنه محکوم است به نابودی». و پایه دیگر آن، این است که «بشر امروزی موجودی سیّال با امیال سیّال است، یا به تعبیر زیگمونت باومن، عشق سیال.» و در نهایت، اما یک تجویز مشخص ثابت پیشنهاد میشود: قرارداد عاطفی دارای مدت و شروط. این مقدمات و نتیجه با یکدیگر ناسازگار نیستند؟ لازمه پذیرش سیّالیت، تجویز نکردن است. وقتی قرار است به ساز این بشر دمدمیمزاجی که ترسیم میکنید، برقصیم و او هر لحظه آهنگ دیگری میکند، تجویز ثابت چه معنایی دارد؟ امروز، نقطه تعادل «لذتخواهی-تعهدخواهی» به سمت تعهد میل دارد و فردا به سمت لذت و پسفردا در نقطهای دیگر.
وقتی استدلال بر مدار «سیالیت میل» میچرخد، تجویز ثابت و غیر سیّال برای ارضاء این میل چه معنا دارد. نگاه یک دست داشتن به بشر و فروکاستن همه این تنوع به یک صورت استاندارد به نام «بشر امروز»، نیز خطای راهبردی دیگری است که در این پروژه فکری وجود دارد.
5⃣ خانواده یک سیستم است و با دهها سیستم و ساختار دیگر اجتماعی و معنایی پیوند دارد. ویژگی اصلی سیستمها در این است که با تغییر نقش و معنای یک عنصر، نقش و معنای تمام عناصر دیگر (و تمام سیستمهای مرتبط دیگر) تغییر خواهد کرد. تغییر الگوی زیست عاطفی و جنسی زن و مرد، معنای مادری، پدری، فرزندی و همه نقشهای مرتبط را تغییر خواهد داد. «همسر» در قرارداد موقت، همان «مادر» در قرارداد دائمی دیروز نیست.
🔹تغییر معنای «مادر»، دهها و صدها سیستم اجتماعی و صدها نظام معنایی دیگر که بر پایه استعاره بنیادین «مادر» بنا شدهاند را نیز تغییر خواهد داد. در یادداشتهای مختلفی (از جمله «فرهنگ جامعه؛ دریچه اجتنابناپذیر فهم دین») توضیح دادهام که نظام مفاهیم «خانواده» (خصوصا دلالتهای مرتبه دوم آن) به مثابه «فرهنگ لغت» دین است؛ محبت عمیق خداوند، رسول و امام به مومن، با استعاره پدر و مادر بیان شده است. چنانکه در آنجا توضیح داده شد، دلالتهای مرتبه دوم جز با زیستن در یک نظام معنایی برای انسان حاصل نمیشود. بنابراین تغییر نظام خانواده و موقتی کردن آن، کل نظام فهم بشر را دگرگون خواهد کرد و اساساً دیگر زبانی برای بیان حرفهای اصلی دین باقی نخواهد ماند.
خود را در چند صد سال بعد فرض کنید که جوامعی با الگوی پیشنهادی ملکیان تأسیس شده باشد. وقتی نسل مادر به معنای سنتیاش منقرض شود، محبت خدا را به چه استعارهای به مردم خواهید آموخت؟ در یادداشت «تلویزیون، تصور از والدین و تصور از خدا در کودکان» به پژوهشهای متعددی اشاره شد که نشان میدهد تصویر ذهنی کودکان و حتی جوانان از والدین خود، همبستگی معناداری با تصویر ذهنی آنان از خدا دارد. خانواده موقت،