📌 سینما؛ خیال منفصل تمدن‌ها [به بهانه سریال بازی مرکب] 🖋 علیرضا قربانی 1️⃣ سینما، حاصل خیال‌پردازی دسته‌جمعی آدم‌هاست و به زبان حُکَما، عالَم خیال منفصل یک تمدن است. سینما از جنس خیال است، اما از این حیث که "ما به عنوان یک تمدن، به چه شیوه‌ای تخیّل می‌کنیم" امری واقعی است. اگر بتوان عناصر ثابتی را در شیوه خیال‌پردازی یک تمدن، شناسایی کرد، آیا می‌توان آن را تصادفی دانست؟ آیا خیال منفصل یک تمدن (=سینما)، بی‌ارتباط با خیال متصل آن (=فرهنگ) است؟ 2️⃣ دو عنصر محوری جذابیت سینمای جریان‌اصلی (مِین‌استریم) غرب عبارت است از خشونت (فیزیکی و غیرفیزیکی) و جذابیت جنسی. این دو را که از سینمای جریان‌اصلی غرب بگیری، چیز زیادی از آن باقی نمی‌ماند. فرض کنید تاریخ جهان به گونه دیگری رقم می‌خورد و سینما در دل ایران متولد شده و در همین بستر تمدنی در جهان توسعه می‌یافت. به نظر شما، آن سینمای فرضی نیز تا این حد با خشونت و جذابیت جنسی عجین می‌شد؟ به نظر می‌رسد گرایش فرهنگی عمیق غرب به جنبه‌های حیوانی‌تر حیات (که بعضاً در داستان‌های غیر عفیفانه الهه‌های اسطوره‌ای یونان نیز نمود بارزی دارد) سبب شده که در سینمای غرب این جنبه‌ها پررنگ شود. 3⃣ اسکویید گیم، اتاق فرار، بازی‌های عطش و ده‌ها فیلم و سریال پرفروشی که در ژانر مسابقات مرگ تولید می‌شود، مثال خوبی از تلفیق لذت خشونت فیزیکی و غیر فیزیکی (=لذت بردن از تحقیر و شیء‌انگاری آدم‌ها) است. این ژانر را می‌توان امتداد سینمایی نبرد بردگان و گلادیاتورها در کولوسئوم‌ رُم باستان دانست. همان گرایش فرهنگی که روزی با شکل عینی خشونت و سلطه، ارضا می‌شد، امروز با شکل ذهنی خشونت و سلطه سرگرم می‌شود. باز هم از خود سوال کنیم: مثلا اگر سینما فرزند تمدن عفیف‌تر مشرق‌زمین بود، باز هم بر همین مسیر حرکت می‌کرد؟ 4️⃣ تمدن، صورت عینی یک فرهنگ است و فرهنگ، بُعد ذهنی یک تمدن‌‌. به همین علت، تحلیل فرهنگی و تمدنی عمیقا به هم وابسته‌اند. رهبر انقلاب در نامه‌ای که سال نود و چهار خطاب به عموم جوانان کشورهای غربی نوشتند، تحلیل فرهنگی دقیقی از پدیده تمدنی داعش ارائه نمودند که دستمایه نوشته حاضر شد. جان‌مایه تحلیل مذکور آن است که دو عنصر خشونت و بی‌بند‌باری جنسی، که عناصر کلیدی هویت داعش را تشکیل می‌دهند، در بستر تمدن اسلامی موجود نبودند و از غرب وارد جهان اسلام شدند. تحلیل مذکور، چه ارتباطی به یادداشت حاضر دارد؟ خواهم گفت. 5️⃣ به گمان من، اینکه ما هم امروز از چنین خشونتی لذت می‌بریم و تا حدی جزو نیاز و مصرف رسانه‌ای‌مان شده، نشان از تغییرات عمیقی در مبدا میل‌مان دارد که در نتیجه همزیستی با تمدن غرب در ما رخ داده است. غرب نیز در این زمینه به شدت در حال حرکتی پرشتاب است. بیست سال پیش، نه کم و کیف عنصر خشونت در سبد عرضه تا این حد بود و نه در سبد مصرف، تماشای این حد از خشونت، برای ما متعارف تلقی می‌شد. خشونتی که اکنون در سریالهای متعارف، نمایش داده می‌شود، روزگاری جز در فیلم‌های خاصی از ژانر وحشت یافت نمی‌شد. خشونت در سینمای امروز سه خصلت یافته که شاید در یادداشت دیگری از آن گفتگو کردیم: عجین شدن با خلاقیت، بازی‌وار شدن و مناسکی شدن. متاسفانه باید اقرار کنیم که سینما روز‌به‌روز در حال تشدید امیال ما در زمینه خشونت است و عطش ما را در این زمینه افزایش می‌دهد؛ عطشی که جز با تماشای سطح بالاتری از خشونت، آرام نمی‌شود. و متاسفاته حاصل این روند، چیزی جز مرگ قلب و از بین رفتن لطافت‌های آن نیست. @dinrasaneh