[مشقـ ِعشقـ]
—💙—
. به پایت ریختم اندوه ِ یک دریا زلالی را
. بلور ِ اشک ها در کاسه ی ماه ِ هلالی را
. چمن آئینه بندان میشود صبحی که بازآیی
. بهارا، فرش راهت میکنم گل های جانی را
. نگاهت شمع آجین میکند جان ِ غزالان را
. غمت عین القضاتی میکند عقل ِ غزالی را
. چه جامی میدهی تنهایی ِ ما را جلالالدین
. بخوان و جلوه ای بخشای این روح ِ جلالی را
. شهید ِ یوسُفِستان ِ توام، زلفی پریشان کن
. بخُشکان با گل ِ لبخندهایت این خشکسالی را
. سحر از یاس شد لبریز، دل های جنوبی مان
. نسیم ِ نرگست پر کرد ایوان ِ شمالی را
. افق هایی که خونرنگ اند، عصر ِ جمعهاند بی تو
. تماشا می کنم با یاد ِ تو هر قاب ِ خالی را
. کدامین شانه را سر میگذارم وقت ِ جان دادن
. کدام آئینه، پایانی ست این آشفته حالی را
. تو ناگاهان می آیی همچو این نسیم، بی فرصت
. پذیرا باش از این دلتنگ، شعری ارتجالی را . . 🕊️
—💙—
#شاعرانه#مهدوی
➥︎ @divanegan_majanin