. 📎 📎 💢 گوش به حرف مادر 👤 سردار شهید علی صیاد شیرازی نه سالش بیشتر نبود. آن موقع گرگان بودیم. یکی از روزهای گرم تابستان بود. هوا گرم گرم و عرق ریزان شده بود. علی تازه از مکتب خانه برگشته بود. خستگی و تشنگی از سر و وضعش می بارید. ✍🏼بهش گفتم: مادر جون! برادرت از صبح از خونه بیرون رفته و هنوز هم برنگشته، برو ببین کجاست. این بچه اصلاً نگفت خسته هستم یا بخواهد بهانه بیاورد. با همان حال خستگی اش دوباره دمپایی اش را پا کرد و برگشت بیرون دنبال برادرش. ؛ . 📚 سیره پیامبرانه شهدا، ص۶۰. ༺🌴⃟ 🖤 ¦⇢ @do313khtar