برخیز و بیاور دلِ مضطر با خود عید است و ببَر هدیه در آخر با خود هر حاجتِ خاک خورده داری بردار امشب گره کور بیاور با خود خورشید؛ چه نورِ منجلی آورده آرامش ِ نابِ ازلی آورده کوری دو چشم منکران حیدر ارباب دوباره یک علی(ع) آورده لبخند زد و در دل او قند شد آب کوریِ حسودان همه شب قبل از خواب می بوسَدَش و دورِ سرش میخوانَد صد مرتبه حمد و قل هوالله؛ رباب(س) هر روز سلام داد و آمد سر زد بر ساحتِ قنداقه چه بال و پر زد شد زنده دوباره خاطراتِ فطرس تا بوسه به دستانِ علیِ أصغر(ع) زد آنکس که پیِ مرهم و راهِ چاره ست با شوق می آید و دلش آواره ست درمان شده و إذنِ شفا میگیرد از طفلِ گره گشا که در گهواره ست دل را به بهانه مبتلا خواهد کرد اعجاز و کرم؛ خرجِ گدا خواهد کرد شهزادهٔ کوچکِ در آغوش حسین(ع) حاجات بزرگ. را روا خواهد کرد! شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4