یکی بود میگفت یهه روز یکی از دوستای نابابم غافل گیرم کرد و گفت یه فیلم گرفته که صحنه نداره گفت آقا ما نشستیم و غرق فیلم که یه صحنه خیلی ناجور اومد وسط گفت برای اینکه به دوستم ثابت کنم بیجنبه نیستم نگاه کردم
گفت تا یه هفته اون صحنه جلو چشمم بود گفت خیلی سر نماز گریه کردم که چرا حداقل چشمامو نبسته بودم گفت توبه کردم و تنبیهم شد اینکه اگه یبار دیگه رفتم پیش رفیقم همین قرآن منو کور کنه گفت قران و قسم دادم که اگه یبار دیگه رفتم سمتش خودش کورم کنه!