#طنز_های_مدرسه
#قسمت_بیست_و_دوم
مثل بقیه مشغول شعر حفظ کردن بودم!
چند بیتی را حفظ شدم.
ناگهان غافل شدم و مشغول صحبت با کنار دستی شدم؛
استاد که روی میز ولو شده بود و پاهایش را روی میز گذاشته بود! اشاره کرد به من و
گفت: مثل اینکه شما شعر رو حفظ کردید که داری وراجی می کنی!
بیا جلو بخون؛
_ نه آقا حفظ نیستم
_بیا جلو حفظی من می دونم!
_نه آقا نیستم
_بیا بهت میگم!
از من اصرار از او انکار
خلاصه رفتم.
ادامه دارد...