●سهم من از تو 🦋🪴 ماهور : چی ؟ امیر : ممنونم که ازدواج نکردی ... ماهور : من که اصلا نمیفهمم چی میگی ماشینتو بکش کنار میخوام برم کافه امیر : چرا ؟ ماهور : به شما مربوط نیست حلما : میخواد بره کوله اش رو برداره ... ماهور : حلما بشین تو ماشین امیر : رفتم سمت ماشینم کوله ماهور رو برداشتم و رفتم سمتش بفرمایید ... ماهور : کوله من دست شما چیکار میکنه ؟ امیر : تو کافه جا گزاشته بودی گفتم برات بیارم ... ماهور : ممنونم سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم حلما رو رسوندم و رفتم خونه ... مامان : سلام مامان خسته نباشی ! ماهور : سلام مامان سلامت باشی ... به سمت اتاقم حرکت کردم داشتم از پله ها بالا میرفتم که زنگ تلفن خونه به صدا در اومد مادرم به سمت تلفن رفت و جواب داد ... مامان : بله ؟ مادر امیر : سلام مامان : سلام علیکم شما ؟ 🌱 نویسنده : ساره قدیمی 🦋 کپی : با ذکر یک صلوات برای ظهور آقا امام زمان ✨