♨️راه رفتن روی آب 🔹«سید مرتضی علم الهدی» یکی از دانشمندان و علمای بزرگ شیعه بود. او در شهر «کاظمین» مجلس درس و بحثی داشت که عده زیادی در آن کلاس شرکت می‌کردند و بهره می‌بردند. یکی از شاگردان وی در «بغداد» زندگی می‌کرد و برای شرکت در کلاس درس مجبور بود از رود «دجله» عبور کند و چون پلی ثابت در آن نزدیکی قرار نداشت، مجبور بود از پل موقت عبور کند. پل موقت را صبح‌ها روی رودخانه می‌بستند و عصرها باز می‌کردند. بعضی از روزها، وقتی مرد بغدادی به نزدیک رودخانه می‌رسید، هنوز پل بسته نشده بود و او مجبور می‌شد، مدتی صبر کند تا پل را ببندند و وی از روی آن رد شود. روزی، مرد بغدادی نزد استادش «سید مرتضی» رفت و شکایت کرد که نمی تواند سرموقع در کلاس حاضر شود. 🔹 سید دلش به حال او سوخت. کاغذی برداشت و چیزی در آن نوشت. سپس آن را تا کرد و به شاگردش داد و فرمود: «از فردا صبح، پا بر رودخانه بگذار، از روی آب رد شو و خود را به کلاس برسان. » مرد بغدادی طبق دستور سید عمل کرد و با اعتقاد به دستور استاد، از آب رد شد و در آن طرف رودخانه، متوجه شد که حتی پایش هم خیس نشده است. چند روز به همین ترتیب گذشت. یک روز به خود گفت: باید ببینم سید در این ورقه چه نوشته است. » نامه را باز کرد، روی آن جمله مبارکه «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته شده بود. آنگاه از روی جهل گفت: «عجب! این همان بسم الله خودمان است که هر روز چند بار تکرار می‌کنیم؟ » پس از آن، وقتی پایش را روی آب گذاشت، پایش در آب فرو رفت و نزدیک بود غرق شود. به ناچار کناری ایستاد تا پل را نصب کردند و سپس از روی پل رد شد. وقتی به کلاس رسید، ساعتی از درس استاد گذشته بود. استاد پرسید: «چرا دیر آمدی؟ » مرد بغدادی جریان را تعریف کرد. سید فرمود: «چون اهمیت بسم الله نزد تو کم شد و با حقارت به اسم اعظم پرودگار نگریستی، اثرش را از دست داد. » برکات اسم پرودگار زیاد است. این ضعف ایمان و معرفت ماست که نمی گذارد از آنها بهره ببریم. 📚بهشت جاودان - صفحه ۳۹۳