💌 حال دلم خیلیی بد بوددد ناراحت بودمم از شرایط سختی که برام پیش اومده بود و فقطط اشک می‌ریختم و توی اتاقم بودم چشمامو بسته بودم و 🌿 فقط به این فکر می‌کردم که چقدرر دلم می‌خواست مشهد بودم و جلوی پنجره فولاد می‌ایستادم و به ضریح نورانیِ عزیزتر از جانم زل میزدم و اشک میریختم توی همین حال و هوا بودم که 💤 صدای کمی از مراسمی که در خانه‌ی یکی از همسایه‌ها برگزار می‌شد به گوشم خورد نمیدونم چی شد که 💫 وقتی به خودم اومدم جلوی درب اون خونه بودم جوری سراسیمه رفتم که انگار بهم الهام شده بود باید بری اونجا جوابت داده میشه وارد خانه که شدم 🌻 مراسم که شروع شد از اول تا آخر روضه امام رضا(ع) رو خوندن و فقط میگفتند شما الان زائر حرم امام رضایید تنها چیزی که میشنیدم ⛅️ تمااام اون مداحی‌های قشنگی بود که توی دلتنگیام برای حرم یا حتی وقتی می‌رفتم مشهد گوش میدادم گریه امونمو بریده بود درست بود نمیتونستم حضوری به پابوسی آقا برم ولی خودشون از حال دلم خبر داشتند... خودشون میدونستند چه حالی دارم و اینجوری می‌خواستند آرومم کنند... 🌸 خاطره از دخترونه‌ای گل: زهرا سادات اللهّـمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضی، الامـ ـام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 زهرا پناه ♥️ دخترونه حرم رضوی ┏━ 🕊 ━┓ @dokhtar_razavi ┗━ 💛 ━┛