.
.
💌
#یه_حکایت_قشنگ
🌱 حکایت این شعر سعدی اینه که:
روزی یک غلام، همراه پادشاه
🛳 به یه سفر دریایی میره و
سوار کشتی بزرگ میشه
میانه مسیر، غلام،
🌊 با دیدن موجهای بزرگ دریا
به وحشت میفته و
شروع میکنه
به گریه و زاری کردن😫
پادشاه از گریه غلام ناراحت میشه😠
از وزیر میخواد
راهی بیندیشه و
🤨 وزیر یه پیشنهاد عجیب میده:
🤗 اینکه غلام رو به دریا بندازند...
🤯 غلام به دریا انداخته میشه و
بعد از چند دقیقه
دست و پا زدن و وحشت،
طنابی میندازن و به کشتی بَرش میگردونند
حالا توی کشتی
😬 غلام یک گوشه میشینه و
دیگه از جایی که هست
شکایتی نمیکنه
👆 سعدی این بیت شعر رو میاره میگه:
هر موقعیتی که هستیم
ممکنه در نگاه گروهی، خوب شمرده شه و
⛅ گروهی، اون رو سخت و غیرقابل تحمل ببیند
پس همه چیز بستگی به نگاه ما داره و
میشه توی سختترین شرایط هم
صبور و شکرگزار بود
حوران بهشتی را دوزخ بوَد اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف، بهشت است🌿
📗 گلستان سعدی
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi