📚
#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️
#افتاب_در_حجاب
9⃣6⃣
#قسمت_شصت_نه
💢وفریاد مى زند:
_جلاد! بیا و گردن این
#یهودى را بزن.
#مردى_سرخ_روى از اهالى
#شام به
#فاطمه دختر امام حسین نگاه مى کند و به یزید مى گوید:_این کنیزك را به من ببخش. فاطمه ناگهان بر خود
#مى_لرزد،... ترس در جانش مى افتد، خود را درآغوش تو مى افکند و گریه کنان مى گوید:_✨عمه جان ! یتیم شدم! کنیز هم بشوم⁉️و تو فاطمه را در آغوشت
#پناه مى دهى و آنچنانکه یزید و آن مرد بشنوند، مى گویى:
🖤نه عزیزم! این حرف بزرگتر از دهان این فاسق است. و خطاب به آن مرد مى گویى:_✨بد یاوه اى گفتى پست فطرت !
#اختیار این دختر نه به دست توست و نه به دست یزید.یزید دندانهایش را به هم مى ساید و به تو مى گوید:_این اسیر من است. من هر تصمیمى بخواهم درباره اش مى گیرم.
تو پاسخ مى دهى:_به خدا که چنین نیست. چنین
#حقى را
#خدا به تو نداده است . مگر از دین ما
#خارج شوى و به دین دیگرى درآیى.
💢آتش 🔥خشم در جان یزید شعله مى کشد و پرخاشگر مى گوید:_به من چنین خطاب مى کنى⁉️ این پدر و برادر تو بودند که از دین خارج شدند.تو مى گویى:_تو و جدت اگر مسلمان هستید، به دست
#جدم و
#پدرم مسلمان شده اید.
یزید در مقابل این کلام تو، پاسخى براى گفتن پیدا نمى کند، جز آنکه لجوجانه بگوید:_دروغ مى گویى اى دشمن خدا.
تو اما همین کلامش را هم بى پاسخ نمى گذارى:_✨چون
#زور و
#قدرت دست توست، از سر
#ستم، ناسزا مى گویى و مى خواهى
#به_زور محکوممان کنى.
🖤یزید در مى ماند و مرد شامى دوباره خواسته اش را تکرار مى کند.... و یزید خشمش را بر سر او هوار مى کند:
_خدا مرگت دهد. خفقان بگیر.ماندن شما در این مجلس، بیش از این، به
#صلاح یزید نیست... خطبه تو نه تنها مستى را از سر خود او پرانده، که همه را از آشنا و غریبه و دور و نزدیک،
#مقابل_او ایستانده و همه نقشه هایش را نقش بر آب 💧کرده.... اگر مردم چهار کلام دیگر از این دست بشنوند... و دو جرات و شهامت دیگر از این دست ببیند، دیگر قابل کنترل نیستند.
💢 به زودى
#خبرخطبه و خطابه تو در مقابل یزید، در سراسر
#شام مى پیچید و حیثیتى براى دستگاه یزید باقى نمى گذارد.... در شرایطى که مدعیان مردى ومردانگى ، در مقابل حکومت ، جرات سخن گفتن ندارند،... ایستادن
#زنى در مقابل یزید و لجن مال کردن او، حادثه کوچکى
#نیست .بخصوص که گفته مى شود؛ این زن در موضع
#اسارت و
#مظلومیت بوده است و نه در موضع
#حاکمیت و
#قدرت.و این تازه ،
#اولین شراره هاى آتشى است که تو برپا کرده اى....
🖤این آتش تا دودمان باعث و بانى این ستمها و اولین غاصبان حقوق اهل بیت را نسوزاند، خاموش نمى شود....
یزید فریاد مى زند:_ببریدشان. همه شان را ببرید و در
#خرابه کنار همین قصر، سکنى دهید تا تکلیفشان را روشن کنم.
#خرابه، جایى است
#بى_سقف_وحصار، در کنار کاخ یزید.... که پیداست بعد از اتمام بناى کاخ، معطل مانده است....
نه در مقابل
#سرماى شب ،
#حفاظى دارد و نه در مقابل
#آفتاب طاقت سوز روز،
#سرپناهى.
💢تنها در گوشه اى از آن ، سقفى در حال فرو ریختن هست که جاى امنى براى اسکان بچه ها نیست....
وقتى یکى از کودکان با دیدن سقف،
#متوحش مى شود....
و به احتمال فروریختن آن اشاره مى کند، مامور
#مى_خندد...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
دخترانه🌸
@dokhtaraane