هدایت شده از منِ خالی .
تو به من شلیک می‌کنی با ناسزا ، اما من سرودی از صبحِ صلح و دوستی‌ام ، دوستِ من . من عادت ندارم بر روحِ هم‌وطنم خط بکشم و دلش را بیازارم ، اما تو گمان می‌کنی من همانم که تو را هم‌ردیفِ گرگ‌ها می‌پندارد ! نه ، دوستِ من . نه ، من خیال می‌کنم تو فقط اندکی فکر نمی‌کنی که بودنِ ما کنارِ هم ، چیزی‌ست که کفتارها نشانه رفته و نمی‌خواهند ببینندش ‌. بیا کنار هم باشیم ، کبوتر بکاریم در دل‌هامان و رها سازیم زوزه‌های ضعیفِ کفتارهای لبِ گور را . بیا جدایِ از هم‌وطن بودن ، دوست باشیم . دوستِ من ، برایِ :) - منِ خالی‌