❌✖️چاقوشو گذاشت رو صورتم و در گوشم گفت :هییییس خانوم خوشگلهه تو که نمیخوای صورتت شطرنجی شه ها ؟🤭 لحن بدش ترسم و بیشتر کرد😰 از اینهمه بد بیاری داشت گریه ام میگرفت😢 اخه چرا اینجا پرنده پر نمیزنه ؟؟😰 چسبوندم به دیوار و گفت :یالا کوله ات و خالی کن 🤑 با دستای لرزون کاری که گفت و انجام دادم‌😪 وسایل و که داشتم میریختم پایین🎒 چشمم خورد به آینه شکسته تو کیفم 🧷 به سختی انداختمش داخل آستینم🥼 کیف پولم و گذاشت تو جیبش 💴 با نگاهی پر از شرارت و چشایی که شده بودن هاله خون سر تا پام و با دقت برانداز میکرد🙎🏻‍♀️ چسبید بهم از قیافه نکرش چندشم شد🤢 دهنش بوی گند سیگار میداد🚬 با پشت دستش صورتم و لمس کرد و گفت:جوووون😈 حس کردم اگه یه دقیقه ی دیگه تو این وضع بمونم ممکنه رو قیافه نحسش بالا بیارم 🤮 آب دهنم ‌و جمع کردم و تف کردم تو صورتش 😠 محکم با پشت دست کوبید تو دهنم😶🥺 و فکم و گرفت و گفت: خوبه خوشم میاد از دخترای این مدلی فاصله امون داشت کم تر میشد از عذابی که داشتم میکشیدم🥺 بغضم ترکید و زدم زیر گریه ولی نگاه خبیثش هنوز مثل قبل بود آینه رو تو دستم گرفتم 😬🤫 وقتی دیدم تو یه باغ دیگه اس از فرصت استفاده کردم و با تمام زور ناچیزم آینه رو از قسمت تیزیش کشیدم رو کمرش صدای آخش بلند شد 😃 دیگه صبر نکردم ببینیم چی میشه با تمام قدرت دوییدم🏃🏻‍♀️ اما یهو😰 پاهام به یه سنگ گنده گیر کرد و با صورت خوردم زمین 🤕🙎🏻‍♀️ دیگه نشد بلند شم بهم رسیده بود😖 به نهایت ضعف رسیدم و دیگه نتونستم نقش دخترای شجاع و بازی کنم 😣 گریه ام به هق هق تبدیل شده بود 😭 هم از ترس هم از درد 🥺 اینبار تو نگاهش هیچی جز خشم ندیدم🤭 بلندم کرد و دنبال خودش کشوند🙎🏻‍♀️ هرچی فحشم از بچگی یاد گرفته بود و نثارم کرد🗣 مقاومت کردم ،از تقلاهای من کلافه شده بود🙎🏻‍♀️ چاقوش و گذاشت زیر گلوم و گفت : دخترجون من صبرم خیلی کمه میفهمی ؟ خیلی کم 🔪😰 یهو ..... پارت گذاری هرشب در این کانال👇👇👇👇 @dokhtarane_heydary @dokhtarane_heydary @dokhtarane_heydary