«بِسْمِ‌اللّهِ‌الْرَحْمٰنِ‌الْرَحْیم» سلام 🌱 من یه دهه هشتادی هستم ، می خوام یه چند دقیقه ای از وقتت رو برام بزاری و حرف دل من دهه هشتادی رو بشنوی. ما دهه هشتادی ها الان کم کمش ۱۳ سالمونه و تهش هم ۲۳ سالمونه ولی اینو از من دهه هشتادی باورکن که مابه اندازه یه دهه شصتی غم دیدیم ، میدونی چرا اینو میگم و از کجا شروع شد ؟؟؟! اون موقع هایی که ما اصلاً تو فاز شهید و شهادت نبودیم و بیشتر وقتمون پای درس و مشق و تفریح کردنمون بود یه روز صبح که از خواب بلند شدیم خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی رو شنیدیم ، شاید اصلاً خیلی از ما دهه هشتادی ها اونو نمی‌شناختیم و بعد از شهادت ایشون فهمیدیم چه آدم بزرگی رو از دست دادیم بعد از حاج قاسم مون فهمیدیم چقدر رهبرمون تنهاست اون موقع بود که تو خط شهدا اومدیم وبیشتر به فکر جامعه افتادیم ، یکم که گذشت یه ویروس بزرگی به اسم کرونا پخش شد که خیلی هامون خیلی از عزیزانمون و تو این مدت از دست دادیم به خاطر این ویروس مدرسه ها و کلاس های درسمون مجازی شد ، یه روز آنتن نداشتیم یه روز اینترنت ضعیف بود و هربار کلاس با یه مشکلی روبه‌رو میشد، همه به ما میگفتن این نسل قراره چی بشه که همش سرشون تو گوشیه اما هیچکس تلاش های ما دهه هشتادی ها رو برای درس خوندن تو این شرایط سخت نمیدید ، اینا هم گذشت چیزی وقت از آروم شدن کشور نشد که اغتشاشات ۱۴۰۲ شروع شد ، تو این مدت ما دهه هشتادی ها دیدیم که چطوری اتحاد و برادری مردمون کم شد، خبر شهادت خیلی از بسیجیان و نیروهای امنیتی رو شنیدیم ، دوست نداشتم اینو بگم ولی ما تو این زمان چهره های واقعی ستاره و بازیگران هم وطنمون رو دیدیم، پرپر شدن سیدروح‌اللّه عجمیان و دیدیم ، عکس های تیکه تیکه شدن و بدن زخمیه آرمان عزیز رو هم دیدم ، خبر یتیم شدن خیلی ها رو شنیدیم همه اینا هم گذشت ولی ما با غم هیچ کدوم کنار نیومده بودیم که فهمیدیم شاهچراغ کجاست ، ما دهه هشتادی ها دوبار غم شاهچراغ رو دیدیم ، دیدیم که تازه عروس چطوری مامان و باباش رو از دست داد ، آرتین کوچولو رو دیدیم که زخمی شده بود و بهانه ی مامان و باباش رو میگرفت ،از اونم گذشت ما دهه هشتادی ها انفجار کرمان رو دیدیم ، دیدیم که دشمن ها حتی دست از سر زائر های حاج قاسم هم برنداشتن ، ما تو این انفجار کاپشن صورتی رو دیدیم که پرپر شد ، دیدیم مردمی‌ رو که آغشته به خون اونجا افتاده بودن ، شهادت فائزه خانم رحیمی رو دیدم که خودش یه دهه هشتادی بود باز هم گذشت و ما رئیس جمهور عزیزمون آقا سید ابراهیم رئیسی رو دیدیم که هیچ وقت از سفر برنگشت و فقط انگشتر سوخته و شکسته اش رو برامون به یادگار گذاشت، غم ما چند برابر شد وقتی فهمیدیم آقای رئیسی تنهایی به شهادت نرسیدن و آقا امیرعبدالهیان و .... هم باهاشون بودن ، بازهم گذشت و دلخوشی ما همین گذر زمان بود تا اینکه خبر بمباران شد فلسطین و غزه رو شنیدم ، عکس و فیلم های خانه های آوار شدشون رو دیدم ، خبر شهادت زن و بچه هاشون رو شنیدیم، بازهم گذشت و حالا دوباره غم دیدیم ، خبرشهادت آقا سیدحسن نصرالله شد داغ تازه این روز های ما خلاصه که ماموندیم و یه عالمه غم و بغض، ماموندیم و فکر به اینکه الان رهبرمون چقدر غم دارن ، چقدر الان این روزا تنها هستن . آره ما دهه هشتادی ها سنمون کمه اما کلی غم دیدیم ولی با همه این دردا و غم و غصه ها چیزی که خوشحالمون میکنه اینکه آقا جانمون سید علی خامنه‌ای به ما گفتن که این انقلاب رو ما دهه هشتادی های به نتیجه میرسونیم و ما اون روز رو به همه ثابت میکنیم که ما دهه هشتادی ها بودیم که تونستیم.....(: 🖌زارع