وقتے‌ قیافه ذوق زده ام رو دید گفت +: بابات فقط به حرمت برادی اجازه داده بیان هنوز هیچی معلوم نیست آوا بیخودی قند تو دلت آب ݩشه!😐 خندمو جمع کردم و دوییدم سمت اتاقم یه جوری واسه امتحان فردا خوندم که با خوندن تک تک جملات کتاب قیافه سپهر میومد جلوی چشمام!.......💦🌙 فردای اون روز با خوشحالی وارد مدرسه شدم ! همه ماجرا رو برای مهتاب تعریف کردم!😁🌱 دلم میخواست زود تر این روز ها بگذره و بتونم سپهر و تو کت شلوار ببینم!☺️❤️ اگھ دوست دارید ادامھ ۍ این ࢪمان زیبارو بخونید....☺️🌱 تو کانال زیࢪ سنجاق شدھ🖇❤️ @Baalparvaz🌱💦 🍓🌿