**🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_واقعی
#ایلآی
به قلم
#یاس
صبح زود بیدار شدم صبونه خوردم و الان مانتو خوشگلمو پوشیدم
جاهای خالی ابرومو پر کردم رژمو برداشتم و خیلی کم رنگ به لبام زدم
به خودم لبخند زدم
مامان راس میگه درست کردن دندونم از واجبات
مغنعه ای که تازه خریدم سر کردم وبا شلوارو کفش مشکی ست شد
شاید برا خیلیا خنده دار و مسخره باشه و این مانتو تازه خیلی بهم انرژی داده
مامان مثل هر روز از خواب بیدار شد و بدرقم کرد
سوار سرویس شرکت شدم نمیدونم چرا خانم رضایی نیست
همزمان با مهندس بهرامی به شرکت رسیدم
اونم امروز تیپ زده
یه تیپ اسپرت خوشگل
چقدر این دختر خوش تیپ و خوشگله
واقعا به آقا محمد میادش
من یاد گرفتم به حسم اعتماد کنم و الان مطمعنم این خانم بهرامی محمد دوست داره
خیلی جدی اومد آزمایشگاه
سلام
سلام
لباسشو عوض کرد و امد همزمان که دستگاه اسپکترومتری رو روشن میکرد گفت
_مثل هفته ی گذشته تمرین و آموزش میبینی
منتها بعضی از آزمایشارو دیگه کلا به عهده ی تو
خودمم نظارت میکنم ولی انتظار دارم صحیح انجامشون بدی
_بله چشم
_روتین هر روز انحام بده بعد با هم بریم خط تولید نگاه کنیم و کمی توضیحات مونده بهتون بگم
_چه خوب خیلی مشتاقم بریم
_از امروز بیمه این و هر روز باید برای سرکشی بع خط بری
_بله چشم
نمونه هارو از آون در آوردم و وسایل مورد نیاز دم دست گذاشتم
_بریم
_بله بریم
این اولین بازدید من از همه قسمتهای کارخونه بود
انبار مواد اولیه خط تولید انبار محصولات و همشون جز به جز
بیشتر از یک و نیم ساعت سر پا بودیم و مهندس بهرامی جز به جز توضیح میداد
منم تند تند با خط خرچنگ قورباغم مینوشتم
گاهی وقتا خدا انگار برا بعضیا بیشتر از بقیه وقت میزاره
مثلا همین خانم بهرامی
همه چیزش خوبه حتی خطش
آدم فک میکنه داره نستعلیق خاصی مینویسه
روان و مرتب
مال من انگار حرف ها باهم دعواشون شده پریدن سروکله ی هم
کارگرا نگام میکردن و منم گاهی با اعتماد به نفس گاهیم گیج و منگ نگاشون میکردم
برگشتیم آزمایشگاه و مهندس بهرامی طبق معمول هر روزش نسکافه درست کرد
_خانم رسولی مقدم حالا که باهم قراره کار کنیم
باید یه چیزایی بهتون بگم رعایت کنید
نفر قبل از شما سواد بالایی داشت ولی چون این موارد رعایت نکرد مجبور به اخراجش شدم
از حرفش جا خوردم یعنی چیه که اینقدر مهمه
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
🌕
@donyaye_ajayeb