هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
پرسش و پاسخ ▫️شما چقدر امیدوارید که اجرای سیاست‌های نئولیبرال در کشور متوقف شود؟ ❇️ سوال شما را می‌خواهم با یک خاطره پاسخ دهم. تمتع که مشرف شده بودم، در فلسفه اعمال حج خیلی تامل می‌کردم. یکی از شگفت‌انگیزترین اعمال برایم، سعی صفا و مروه بود. این عمل، نزد خدای متعال چنان عظمتی دارد که در قرآن از آن به شعائر الهی، یعنی از نشانه‌هایی که انسان را به یاد خدا می‌اندازد، یاد شده است: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَه مِن شَعَائِرِ اللَّهِ. فلسفه این سعی چیست؟ چرا اصلا «سعی»؟ چرا از واجبات حج است؟ این نشانه و علامت که درک کردنش واجب است، می‌خواهد به ما چه بگوید؟ قصه این است: می‌دانید که حفظ جان فرزند بر والدین واجب شرعی است. حضرت هاجر وقتی تشنگی فرزندش اسماعیل را دید، مکلف بود که برایش آب تهیه کند. ایشان ناگهان متوجه آب در کوه مروه شد و به سمت آن دوید. وقتی رسید، خبری از آب نبود و فهمید آنچه دیده بود، سراب بوده است. برگشت و به کوه صفا نگریست. دید آنجا آب وجود دارد. به سمت صفا دوید، وقتی رسید، باز هم متوجه شد که سراب بوده است. باز برگشت و دید که در کوه مروه آب است! ظاهرا اینجا دیگر تکلیف پایان می‌یابد. فاصله صفا و مروه کمتر از 400 متر است که ظرف چند دقیقه پیموده می شود. یعنی حضرت هاجر چند دقیقه پیش نزد کوه مروه بوده و به چشم دیده که خبری از آب نیست. اما اینک در کوه صفا ایستاده و باز، به چشمش در مروه آب می آید... حجت دارد، تکلیف دارد که برود... باز به سمت مروه می‌دود و باز هم خبری نیست... هفت بار این قصه تکرار می‌شود و هاجر به نتیجه نمی رسد، اما خدای متعال، آب را از زیر پای اسماعیل جاری می‌کند. زعم من این است که ما اینجا با یکی از بزرگترین درس‌های زندگی مواجه هستیم. خدای متعال می‌خواهد بگوید تکلیف تو دویدن است؛ اگر حتی یک درصد احتمال وجود آب دادی و به سمتش نرفتی، به واجبت عمل نکرده‌ای! آن تصور وجود آب، حجت توست! اما خیال نکن که با سعی و تلاش خودت قرار است به آب برسی! نتیجه دست من است. سراب را در چشم تو آب جلوه دادم تا برایت حجت ایجاد کنم و امتحانت کنم. می‌خواهم تو را به تکلیفت آزمایش کنم. همان ابتدا، در همان لحظه که اسماعیل از تشنگی گریست، می توانستم چشمه زمزم را از زیر پایش جاری کنم، اما نکردم تا تو هاجر شوی... یکی از بزرگترین شبهاتی که درباره قیام امام حسین(ع) مطرح می‌شود این است که چرا امام با علم به شهادت، راهی کربلا شد؟ پاسخش یک کلمه است: ادای تکلیف! درس بزرگ قیام حضرت اباعبدالله این است که حتی اگر علم‌الیقین داشتی که انتهای مسیر، مرگ است، اما حجتی وجود داشت که تو را مکلف به رفتن کند، باید بروی! نامه‌های کوفیان سراب است؟ کوفه شهره به پیمان‌شکنی است؟ عهدشکنی‌شان را در عصر امیرالمومنین(ع) تجربه کرده‌اید؟ اما نامه نوشته‌اند! این دعوت‌ها حجت است و برای تو تکلیف ایجاد کرده است، باید بروی... این است که من معتقدم ما برای اصلاحات اقتصادی در کشور، مکلف به دویدن هستیم. این دویدن هم ابتلا و امتحان همه ماست. اینکه نتیجه چه خواهد شد، در اختیار ما نیست. شاید اقتضای حکمت خدای متعال پیروزی باشد، شاید شهادت: ما لنا الا احدی الحسنیین... @syjebraily