📔
#نهجالبلاغه_خوانی
🔰
#ترجمه_خطبه_109(این خطبه به نام الزّهراء معروف است.)
4⃣ خطر عشق و وابستگیهای دروغين
✍هرکس به چیزی عشق ناروا ورزد، نابینایش میکند و قلبش را بیمار کرده، با چشمی بیمار مینگرد، و با گوشی بیمار میشنود. خواهشهای نفس پرده عقلش را دریده، دوستی دنیا دلش را میرانده است، شیفته بیاختیار دنیا و برده آن است و برده کسانی است که چیزی از دنیا در دست دارند. دنیا به هر طرف برگردد او نیز بر میگردد، و هرچه هشدارش دهند از خدا نمیترسد.
از هیچ پند دهندهای شنوایی ندارد، با اینکه گرفتار آمدگان دنیا را مینگرد که راه پس و پیش ندارند و در چنگال مرگ اسیرند. میبیند، که آنها بلاهایی را که انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد، و دنیایی را که جاویدان میپنداشتند از آنها جدا شده و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسید، و آنچه بر آنان فرود آید، وصف ناشدنی است.
5⃣ وصف چگونگی مرگ و مردن
✍سختی جان کندن و حسرت از دست دادن دنیا، به دنیاپرستان هجوم آورد. بدنها در سختی جان کندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز میدارد، و او در میان خانوادهاش افتاده، با چشم خود میبیند و با گوش میشنود و با عقل درست میاندیشد که عمرش را در پی چه کارهایی تباه کرده و روزگارش را چگونه سپری کرده؟ به یاد ثروت هایی که جمع کرده میافتد، همان ثروت هایی که در جمع آوری آنها، چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناک گردآورده و اکنون گناه جمع آوری آن همه بر دوش اوست که هنگام جدایی از آنها فرا رسیده، و برای وارثان باقی مانده است تا از آن بهرمند گردند، و روزگار خود گذرانند.
راحتی و خوشی آن برای دیگری و کیفر آن بر دوش اوست، و او در گرو این اموال است که دست خود را از پشیمانی میگزد، به خاطر واقعیتهایی که هنگام مرگ مشاهده کرده است. در این حالت از آنچه که در زندگی دنیا به آن علاقمند بود، بیاعتنا شده آرزو میکند، ای کاش، آن کس که در گذشته بر ثروت او رشک میبرد، این اموال را جمع کرده بود. اما مرگ هم چنان بر اعضای بدن او چیره میشود، تا آن که گوش او مانند زبانش از کار میافتد، پس در میان خانوادهاش افتاده، نه میتواند با زبان سخن بگوید و نه با گوش بشنود، پیوسته به صورت آنان نگاه میکند، و حرکات زبانشان را مینگرد، اما صدای کلمات آنان را نمیشنود. سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا میگیرد و چشم او نیز مانند گوشش از کار میافتد و روح از بدن او خارج میشود، و چون مرداری در بین خانواده خویش بر زمین میماند که از نشستن در کنار او وحشت دارند، و از او دور میشوند. نه سوگواران را یاری میکند و نه خوانندهای را پاسخ میدهد. سپس او را به سوی منزلگاهش در درون زمین میبرند، و به دست عملش میسپارند و برای همیشه از دیدارش چشم میپوشند.
💠منبع: نرمافزار نهجالبلاغه نوین
🕋
@doostibakhoda