🌱داستانها وپندها ۸۷ 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 مردى از انصار قصد مسافرت داشت . به همسرش گفت : تا من ازمسافرت بر نگشته ام تو نبايد از خانه بيرون بروى . پس از مسافرت شوهر، زن شنيد پدرش بيمار است . كسى را نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرستاد و پيغام داد كه شوهرم مسافرت رفته و به من گفته است تا برنگشته ، از منزل خارج نشوم . اكنون شنيده ام پدرم سخت بيمار است ، اجازه فرماييد من به عيادتش بروم .☝️ پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: در خانه ات بنشين و از شوهرت اطاعت كن ! چند روزى گذشت . زن شنيد كه مرض پدرش شدت يافته . بار دوم خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله پيغامى فرستاد كه يا رسول الله ! اجازه مى فرماييد به عيادت پدر بروم ؟ حضرت فرمود: - نه ! در خانه ات بنشين و از شوهرت اطاعت نما! پس از مدتى شنيد پدرش فوت كرد. بار سوم كسى را فرستاد و پيغام داد كه پدرم از دنيا رفته ، اجازه فرماييد بروم در مراسم عزاداريش شركت كنم ، برايش نماز بخوانم؟📿 پيامبر صلى الله عليه و آله اين دفعه هم اجازه نداد و فرمود: - در خانه ات بنشين و از همسرت اطاعت كن ! پدرش را دفن كردند. پس از آن پيغمبر صلى الله عليه و آله كسى را به سوى آن زن فرستاد و فرمود: به او بگوييد به خاطر اطاعت تو از همسرت ، خداوند گناهان تو و پدرت را بخشيد 🌹🌹🌹 (داستانهای بحار الانوار جلد3) 🌋 @doostibakhoda