🌾 خاطرات جبهه 🌾
شهید 🖤محمود پایدار 🖤
💭چند نفر از بچه ها رفته بودند به هر سختی که بود یک پنکه گیر آورده بودند و نصب کرده بودند توی اتاق فرماندهی.
🔗 دوندگی و سختی کشیدن های محمود را که دیده بودند می خواستند حداقل وقتی می آید داخل سنگر تا چند دقیقه استراحت کند و بنشیند زیر باد پنکه.
همین که محمود نگاهش به آن افتاد، پرسید: در بقیه ی اتاقهای مقر هم پنکه هست؟ گفتند: نه، فقط همین یکی را گیر آوردیم برای شما...
نگذاشت حرفشان را ادامه بدهند گفت: من چطور میتوانم در خنکی باد پنکه بنشینم، در حالی که سایر بسیجی ها از گرما عرق میریزند!🖤💔
#خاطرات_جبهه