🟢 درّ و یاقوت علوی3️⃣3️⃣
🌹شعله ای كه از دل زبانه كشيد و فرو نشست(بخش دوم)
🔹همانگونه که در شمارۀ قبل ملاحظه شد امیرمؤمنان در پاسخ به این سؤال که چرا از همان ابتدا حق خود را نگرفتند به تجزیه و تحلیل دورۀ بیست و پنج سالۀ خلافت خلفا پرداختند و در ادامه فرمودند:
⚠️آگاه باشيد! بخدا سوگند، خدائى كه دانه را شكافت، و انسان را آفريد، اگر نه اين بود كه جمعيت بسيارى گرداگردم را گرفته، و به ياريم قيام كرده اند، و از اين جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسئوليتى كه خداوند از علماء و دانشمندان (هر جامعه) گرفته كه در برابر شكمخوارى ستمگران و گرسنگى ستمديدگان سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها مى ساختم و از آن صرف نظر مى نمودم و آخر آن را با جام آغازش سيراب مى كردم (آن وقت) خوب مى فهميديد كه دنياى شما (با همۀ زينتهايش) در نظر من بى ارزشتر از آبى است كه از بينى گوسفندى بيرون آيد!.
🔸هنگامى كه امير المؤمنين به اين جاى سخن رسيد، مردى از اهالى عراق برخاست، و نامه اى بدستش داد؛ او همچنان نامه را نگاه مى كرد (پس از فراغت از نامه)، ابن عباس گفت: اى امير مؤمنان! چه خوب بود، سخن را از جائى كه رها كردى ادامه مى دادى؟ ولى امام در پاسخش فرمود: «هيهات» اى پسر عباس!
♨️«شعله اى از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست»!
🔺ابن عباس مى گويد: بخدا سوگند من هيچگاه بر سخنى هم چون اين گفتار تأسف نخوردم، كه امام (به خاطر سؤال بیجای آن عرب،) نتوانست تا آنجا كه خواسته بود ادامه دهد.
📘خطبه سوم
#نهج_البلاغه
🌺
#امامتعهدالله
💎
#دُرّ_و_یاقوت_علوی ۳۳
🆔
https://eitaa.com/doroyaghoot