من در سن ۱۷ سالگی ازدواج کردم یک سال عقد بودیم و بعدش ازدواج کردیم همه چیز در عین سادگی برگزار شد و یک سال بعد هم باردار شدم و خدا در سن ۲۰ سالگی به من گل پسری عنایت کرد که زندگی پر از عشقمون رو عاشقانه تر کرد و به یمن پاقدم پسرم یه خونه بزرگتر گرفتیم و خیلی رزق روزی زیادی وارد زندگیمون شد. همه چی خوب بود. من عاشق پسرمم صبح تا شب مشغول بودم اصلا نمیفهمیدم کی شب شده و اصلا به بچه بعدی فکر نمیکردم با اینکه شرایط مهیا بود که یه بچه دیگه هم داشته باشیم اما ناشکری میکردم. میگفتم نه اصلا ما به بچه بعدی فکر نمیکنیم، من میخوام درسمو ادامه بدم و خیلی برنامه های دیگه ..... همسرمم و خانواده ایشون هم به تک فرزندی علاقه داشتن... الان که پسرم ۶ سالشه و خیلی دوست داره که خواهر یا برادری داشته باشه خیلی تنهاس و منزویه واقعا بهش مدیونم و دلم براش میسوزه ... گرچه که من به تمام اهداف و آرزوهام رسیدم ولی حالا میفهمم که خیلی خیلی اشتباه کردم و به خاطر ناشکری هایی که کردم حالا سعادت ندارم که مجدد مادر بشم و دوتا سقط داشتم... میدونم که عواقب ناشکری های خودمه حالا که تجارب اعضای گروه رو میخونم واقعا لذت میبرم و حسرت می خورم و از خدا میخوام که منو ببخشه😔 و دعا کنین که هیچ خانمی در حسرت بچه دار شدن نمونه... من الان به تمام اطرافیانم توصیه میکنم که اشتباه منو نکنن خیلی زود به فکر فرزند دوم و سوم ..... باشن که بچه واقعا نیازه و خونه رو پر از عشق محبت میکنه و روزیه خودش رو میاره و اینکه فرزندآوری رو در اولویت زندگیتون قرار بدین که مادری که کلی مدرک و هنرهای دیگه داره ولی بچه نداره و یا تک فرزنده در آینده هیچ کدوم از این مدرکها به داد تنهاییش نمیرسه و بچه واقعا یه مادرو همیشه شاد و جوان تر نگه میداره. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1