دیشب تا صبح ذهنم درگیر مردم غزه بود...خواب دیدم کیک تولد خریدم و برای یکی از بچه های غزه بردم اونجا...و خودم هر لحظه احتمال میدادم اونجا منفجر بشه...چقدر اون بچه توی خواب،خوشحال شد! بیدار شدم دلم گرفت... که این روزها همه خوابیم! کاری از دستمون برنمیاد داریم عادت می‌کنیم... ما درکی از وحشت و گرسنگی و تشنگی و اینهمه داغ پیاپیِ اونها‌رو نداشتیم ... امان از عادت به شنیدن داغ ها! خیره میشم به بچه هام و بارها خودم رو جای مادران غزه میذارم... چه کنیم که زندگی با همه ی تلخی هاش ادامه داره🥲 ✍ ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈ 🪴✔️@dr_arefe_dehghani