آقایی هستم ۶۷ ساله و متدین که در طی ۴۰ سال زندگی مشترک با همسرم ، سه فرزند دارم که هر سه متاهل هستند،بعد از بازنشستگی به خاطر مخارج زندگی و... دوباره سرکار میرم. همسر بنده فردی با تخیلات قوی و جزئی نگر بوده و هست ، توقع داشتن و انتظار داشتن و برتر بینی و... باعث شد که روابط خیلی خوبی با دیگران نداشته باشد ، هم با بعضی افراد خانواده خودش و هم با بعضی از افراد خانواده ی من. با این طرز تفکر زندگی ما طی شد و من همیشه احترام او را نگه می داشتم و با این رفتارهای او مدارا می کردم در خانه بیشتر حرف ها و نظرات او مهم بود . به او هر ماه درصدی از حقوقم را تقدیم می کردم و در کارهای خانه همیشه کمک کار او بودم. در ادامه ی این مسیر اشتباه کارش به اینجا رسیده : حدود چند (۹) ماهی است که ایشون موضع گیری های جدیدی از خود بروز داده و به بهانه های مختلف و واهی که مثلا چرا جواب خواهرا و برادرات را در فلان سال ندادی و از من طرفداری نکردی و چرا فلان زمان چنین و چنان کردی ؟ با ایراداتی خیالی و توهمی که اکثرا غیر واقعی هستند من را مورد مواخذه قرار میده. حتی به من تهمت زده که با زنی ارتباط داشتی و ... دست روی قرآن گذاشتم و گفتم این تهمتی است که تو داری به من می زنی. با خواهر و برادر خودش قهر می کرده و می کنه ،حالا هم قطع رابطه با خانواده من ... وقتی خونه ام میره توی اتاق در را می بنده... ساعت ها با گوشی بازی می کنه... اهل بوتاکس و فضای مجازی وتلگرام و... هم شده در طول این چند ماه منو به دادگاه کشانده برای طلاق دادن ، وقتی قاضی دلایلش را برای طلاق نپذیرفت گفت به یه شرطی خونه می مونم که به من دست نزنی و در طول این ۹ ماه در اتاق جداگانه می خوابه. جر و بحث و بداخلاقی و ...رفتارهای تندی با من داره... چندین بار مشاوره رفتیم تنها و دوتایی، اما او حاضر به ادامه جلسه و آمدن مجدد نیست مشاورا میگن ایشون بیمار شده و دچار افسردگی شدیدی شده است و امیدی به اصلاح او تا موقعی که خودش نخواهد وجود نداره. سال ها پیش در موقع خرید خانه به خاطر آینده و دلسوزی نسبت به او ، سه دانگ خانه را به اسم او کردم و حالا میگه با این سه دانگ + مهریه + حقوق پدرم برای خودم می خوام زندگی می کنم. احترام من را جلوی فرزندا و نوه ها نگه نمیداره و میگه من با همین روش توی خونه می مونم اگر قبول نداری میرم و طلاق...چندین نامه براش نوشتم شاید روی او تاثیر بذاره ولی هیچ اثری روی او نذاشته.نمی دانم تا چه اندازه می توانم تحمل کنم چندین بار فشارم بالا رفته و سلامتی ام هم در معرض خطر هست. چه باید بکنم؟ سلام و رحمت الهی بر شما و این ایام نورانی بر شما مبارک. ۱ـ نسبت به گذشته شما نباید *داوری* کنم. ۲ـ در هر حال الآن *دو گزینه* پیش روی شماست: اول: یا با شکایت از نشوز ایشان و یا با برآورده ساختن خواسته‌های ایشان از هم جدا شوید. دوم: اینکه زندگی با ایشان را *ادامه* دهید. ۳ـ قطعا گزینه دوم *خداپسندانه‌تر* است. اما اگر این گزینه را انتخاب کردید باید *هیچ توقعی* از ایشان *نداشته باشید* و باید *بیشترین احترام* را به ایشان بگذارید، از هر گونه انتقاد و اعتراض و عیبجوئی و *مرور گذشته‌ها* بپرهیزید، از *توجه* و *ابراز محبت صادقانه* به ایشان دریغ نکنید، بارها و بارها به خاطر قصورها و تقصیرهای احتمالی خود از ایشان *عذرخواهی* کنید (بدون اینکه خودتان را تحقیر کنید)،.از کوچکترین کاری که ایشان در زمینه تغذیه یا نظافت یا مهمانداری و یا هر کار دیگری برای شما یا برای فرزندانتان انجام می‌دهد به زیبائی *تشکر* کنید، در زمان‌های مناسب به ایشان *هدیه مناسب* بدهید و از *شوخی‌های مناسب* استفاده کنید و خلاصه آنقدر *خوش‌اخلاق* شوید که خداوند میانتان *الفت* ایجاد کند. امیدوارم در این *جهاد همسرداری* همچون *حضرت نوح* علیه‌ السلام و *حضرت لوط* علیه السلام موفق باشید و بیشترین *امتیازات* را از خالق خود دریافت کنید. 👈واژه: 🔻 ما را می توانید در رسانه های زیر دنبال کنید: ایتا، بله، سروش، واتساب، تلگرام، سایت، اینستاگرام، روبیکا، ایمو @dr_ghofrani2