میلاد_حضرت_زینب( سلام الله علیها )
......
نروی گِرد حریمی که مکعب باشد
در طواف حرمی رو که در او رب باشد
هر که بر درگه ارباب مودب باشد
مستی اش از خُم خمخانه ی زینب باشد
بر لبم بوسه ی جبریل اگر جا دارد
یا اگر فاطمه ، بر سینه نظر ها دارد
و گدا هم ، شرفِ عرش معلی دارد
همه از دولتیِ زینب کبری دارد
بلند
به خداوند که بر جود تو ایمان دارم
گوشه ای از حرم پاک تو دکان دارم
بلند
از سراپای ابالفضل ادب می جوشد
به لب نیشکرش نخل و رطب می جوشد
خم به ابرو ببرد شهر حلب می جوشد
خون زینب به رگ شاه عرب می جوشد
ادب از روز ازل جوهر مادر زاد است
به وفاداری او خواهر او استاد است
زینِ اب آمده تا زینت حیدر باشد
عین حق است و خدا خواسته دختر باشد
نگرانی ، همه در دیده ی مادر باشد
چشم او منتظر روی برادر باشد
فِطرس آمد به سخن گفت سخن حاجت نیست
زینب آمد ، به بر یار به من حاجت نیست
آینه چون همه ی چشم خلایق ماتت
پاک چون پارچه ی سبز حریری ذاتت
برتر از حد تصور همه ی اوصافت
انبیاء کاسه به دستان صف خیراتت
زن افتاده به پای تو شبی مریم شد
خاک پایت شرفِ خیل بنی آدم شد
شاعر :محمد_رضا_ناصری