🌱 بنام خالق بهار و باسلام
در عمر خود نداده مرا هیچ کام دست
نی می به کام ریخته هرگز نهجام دست
من عاشقم که ببینم روی یار، با کدام چشم؟
آهنگ زلف دوست کنم با کدام دست
برجسم مرده ام برسد چون دم مسیح
هر لحظه بوی زنده شدن بر مشام دست
نی دامنت کشیده نه زلفت ، به حیرتم
این دست را برای چه کردند نام دست؟
بیمش مکن به تیغ که از چاک آستین
سر رافدای تو کرده است با سلام دست
این سر نشان پنجه پذیرفت چون خمیر
از بسکه بیتو زدم برش صبح و شام دست
هرگز نیاورم سر زلف تو در خیال
کز شوق همچو شانه نگردم تمام دست
نیشم بهروی نیش زند هردم از نگاه
آن چشم اوفتاده چو اوفتاد خام دست
«طالب» نه با گلم سروکاریست نه بهجام
یعنی کشیدهام ز حلال و حرام دست
شعر از طالب آملی با کمی دستکاری از حقیر