هدایت شده از خبرگزاری فارس
خاکی‌ترین نازکش‌های شهر که خانه‌هایشان اندازه یک شهر است 🔹«شهر ما؛ خانه ما» جمله قشنگی است، شعارش را ما داده‌ایم و یک عده بی ادا و ادعا، به آن عمل کرده‌اند. همان رفتگرهای شریفی که نام امروزی‌تری برایشان انتخاب کرده‌ایم. 🔹صدای جارو کشیدن‌های بعضی‌ها با بقیه فرق دارد. جوری موی زمین را شانه می‌کنند که غبطه می‌خوری. بعضی‌هایشان هم مرام خاصی دارند. مثل مرد جوانی که می‌نشیند گوشه کوچه. دست و صورت رو به آسمان، دعا می‌کند و بعد بسم‌الله‌گویان، کارش را شروع می‌کند؛ بله! صحبت از رفتگرهاست. همان خاکی‌ترین نازکش‌های شهر. 🔹یکی از آنها گفته: کسی به ما ترحم نکند و کسی هم مثل یخ از کنارمان رد نشود. ما نان بازوی خودمان را می‌خوریم و شغلمان آبرومندانه هم هست یعنی چه که بعضی‌ها می‌گویند رفتگر بیچاره و از این مدل دلسوزی‌ها؟!‌ من به کارم افتخار می‌کنم چون نه دزدم نه خائن. 🔹دیگری به دخترش گفته: به دوستانت نگو پدرم رفتگر است، یک‌وقت چیزی می‌گویند ناراحت و پشیمان می‌شوی. خجالت می‌کشی دخترم. باباهای رفتگر دلسوزترین باباهای جهان باید باشند. مثل همین بابا که از ترس اینکه شغلش دخترش را برنجاند به او توصیه‌های پدرانه کرده بود. نان رفتگری از آن نان‌های زلال و پاک است. از آن نان‌هایی که وقتی می‌نشیند وسط یک سفره و می‌شود لقمه حلال معاش یک خانواده، کار خودش را خوب بلد است. روایت پاکبان‌های دلسوز را اینجا بخوانید @Farsna