هدایت شده از علیرضا
⚪️ ادامه از پست قبل 3️⃣ قسمت سوم (پایانی) مسؤولان ترکیه به او اجازه نمی‌دهند و با خاموش کردن چراغ‌های باند از آن‌ها می‌خواهند خاک ترکیه را ترک کنند. اف ۱۴ پشت سر بوئینگ وارد خاک ترکیه می‌شود. معزی به برج ترکیه می‌گوید یک شکاری دنبال من است به ایران بگویید برگردد و آن‌ها چنین می‌کنند و بدین ترتیب شر شکاری از سر آن‌ها کم می‌شود. 🔹بنی‌صدر بار دیگر نطقش باز شده خطاب به معزی می‌گوید: «بگو من داخل هواپیما هستم. چراغ‌های باند آنکارا را روشن می‌کنند.» معزی پاسخ می‌دهد: «قربان من که قصد نشستن به ترکیه را ندارم.» سرهنگ می‌دانست موشک‌های سوریه حتما او را خواهند زد به همین دلیل سعی می‌کند به سمت قبرس و یونان برود. در همین حال رادار سوریه از طریق یو اچ اف می‌پرسد کجا هستید؟‌ سرهنگ معزی به خوبی می‌دانست پاسخ دادن از طریق یو اچ اف، صرفا برای شناسایی موقعیت هواپیما است. تا با اعزام جنگنده‌ها آن‌ها را بر گردانند. به همین دلیل هیچ پاسخی به رادار سوریه نمی‌دهد. ▫️عاقبت با رفتن به سمت یونان و قبرس سر از آسمان پاریس در می‌آورد.