هدایت شده از سیدعسکر
بغل کن زانوی غم را دگر او بر نمی گردد دگر بی غم شبی زهرا ز بهرت سر نمی گردد گذشت آن احترام و عزت ام ابیهایی دگر بهر سلامت کس به پشت در نمی گردد اگر در پشت درب منزلت هم ازدحامی شد مکن خوش دل کسی بهرت تسلی گرنمی گردد میاپشت در ای زهرا لگدها در کمین باشد که گردد غنچه ات پرپر تو را باور نمی گردد میا در کوچه ای زهرا مغیره بی حیا باشد مگو همسایه از همسایه اش مضطر نمی گردد پدر گفتت که می گردی به زودی نزد اوگرچه به این جز پیکری زخمی تو را منجر نمی گردد بمیرد عسکری زین غم که بر جان علی ریزد دگر بعد از تو این دنیا بر حیدر نمی گردد بگفتت تا خداحافظ بشد یک عالمی محزون "خدا هم گریه کرد از جمله ی او بر نمی گردد" بیست و یکم آذر نود و چهار