✨ ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو ✨ ( ۵ )
حضرت امیر و زهرای مرضیه پیش بینی توطئه های منافقان بعد از رحلت جاسوز پیامبر را کرده بودند، اما هرگز فکر نمی کردند قبل از خاکسپاری آقا، به این سرعت خود را نمایان کنند، لذا فقط و فقط در تدارک مراسم تدفین پیامبر بودند. در این میان گروهی از مسلمانان در سقیفهء بنی ساعده انجمن کردند تا در بارهء جانشینی پیامبر تصمیم بگیرند و پس از زمان کوتاهی منتخب اول را بعنوان جانشین رسول الله به مردم معرفی کردند.
این خبر بزرگ در آن بحران غم و غصه، مغز حضرت امیر و بانو را تکان داد و اعصاب خستهء این دو بزرگوار را در هم کوفت.
مگر از روز غدیر چه مدت گذشته؟!
مگر بارها و بارها پیامبر خدا، در احادیث مختلف، ولایت امیر را سفارش نکرده بود؟!
پس مباهله چه مفهومی داشت؟!
خدایا! عاقبت اسلام چه میشود؟!
اسلام به وجود رهبری نیازمند است که عصمت داشته باشد و همراز پیامبر باشد و از همه به او نزدیکتر باشد.
حضرت امیر و بانو حالا باید در آن شرایط سخت و حساس، بزرگترین و درست ترین تصمیم را می گرفتند. تصمیمی که همهء آیندهء اسلام و قرآن به آن بستگی داشت.
این دو یادگار رسول الله در مقابل فتنه ای عظیم قرار داشتند، و باید به تنهایی و بدون یاری رسول الله، غائله را به بهترین نحو به پایان می بردند.
نباید به اسلام آسیبی می رسید. نباید جانشینی برحق حضرت علی در تاریخ محو میشد. نباید به قرآن خدشه ای وارد میشد. نباید جنگ و خونریزی به راه می افتاد. نباید در تاریخ و در بین مسلمین، آنهم در صدر اسلام، حق خاندان نبوت اینطور پایمال و بی ارزش میشد. آخِر، اهل بیت نبوت، میراث ایشان بود در میان نسلهای بعدی مسلمین. و نباید جان حسنین دو یادگار رسول الله به خطر می افتاد.
🌷حضرت امیر اهمیت حفاظت جان این دو امام همام را به روشنی در خطبهء کوتاه دویست و هفتم نهج البلاغه بیان فرموده اند:
حضرت امیر، اين سخن را موقعی فرمودند که امام حسن مجتبی در يکی از روزهای جنگ صفين با شتاب برای ورود به کارزار حرکت می کرد.
امیر فرمودند:
اين جوان را از من بگيريد و نگهداريد تا (با شهادتش) شکستی بر من وارد نسازد، زيرا من از مرگ اين دو جوان امتناع می ورزم تا نسل رسول خدا در روی زمين قطع نشود.
(دقت کنیم) 🌷
ادامه: حالا حضرت امیر و بانو باید در نهایت آرامش، یک مبارزهء کاملا جدی را آغاز می کردند. حقیقتا چه حلمی!!! و چه صبری!!!
در گام اول تصمیم گرفتند از بین دو راه سکوت و مبارزه، راه دوم را پیش بگیرند و تصمیم گرفتند با یک روش آرام و بدون هیجان، مبارزه ای دامنه دار را آغاز کنند.
👈 در مرحلهء اول، دست امام حسن و امام حسین را می گرفتند و به درب خانهء بزرگان و رجال مدینه می رفتند و سفارشات پیامبر را در بارهء اهل بیت تذکر می دادند.
ای مردم! مگر پدرم نفرمود، من از میان شما می روم و دو چیز در میان شما باقی میگذارم. به آنها تمسک جویید. کتاب و عترتم؟
ای مردم! مگر پدرم نفرمود نسبت علی به من مانند نسبت هارون است به موسی، جز اینکه علی پیامبر نیست؟
ای مردم! مگر در غدیر با علی بیعت نکردید؟ ای مردم! مگر پدرم نگفت هر که مرا آزار دهد خدا را آزار داده؟ و.....
اما فقط گروه کمی بسمت اهل بیت برگشتند.
◾ اما آیا براستی چنین توطئهء عظیمی از قبل برنامه ریزی نشده بود؟
آیا براستی برای چنین هدف شومی از قبل طرح ریزی نکرده بودند؟
قطعا چنین تصمیمی بصورت آنی و دفعتی گرفته نشده و با طرح و برنامهء قبلی، آنرا محقق ساخته اند. شاید بطور جدی از همان ۷۰ روز قبل، روز غدیر به شور نشستند و تصمیمها گرفتند و برنامه ها ریختند و مومنین را الی ابد گرفتار کردند.
/ادامه فردا إن شاءالله/