هدایت شده از دفتر شعر من
زن بود و برش مرد هماورد نبود در باغ چو او تیغ به کف ورد نبود گفتند چرا ز خواستگاری به گریز گفتا که به خیلشان یکی مرد نبود آمد به میان نام علی شد گریان چون مثل علی مرد نه یک فرد نبود می گفت مخوانید مرا فاطمه چون داغش بر اولاد علی سرد نبود گفت آمده ام بهر کنیزی، ولدش بر ابن علی غیر بلاگرد نبود آمد خبر قافله پرسد ز حسین گویاش جزین دغدغه و درد نبود بر غیر ولد مهر زنان را جستیم ای عسکری آن زن که چو او کرد نبود ۳۰ دی۱۴۰۰